صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۳۹۹ - ۰۷:۰۴  ، 
کد خبر : ۳۲۵۱۹۳

یادداشت روزنامه‌ها 15 مهر ماه

روزنامه کیهان **

 

«شاد» اما نگران! /  عباس شمسعلی

  کرونا سال قبل در شرایطی مدارس را به تعطیلی کشاند که پنج ماه از سال تحصیلی گذشته بود و باقی مانده سال تحصیلی به‌صورت آموزش مجازی و آموزش تلویزیونی از سر گرفته شد. با گذشت زمان، شبکه «شاد» برای یک پارچه‌سازی و ساماندهی آموزش مجازی دانش‌آموزان توسط آموزش و پرورش رونمایی شد و مورد استفاده قرار گرفت.

در سال تحصیلی جدید نیز که درصد بالایی از دانش‌آموزان با تصمیم خانواده‌ها گزینه آموزش غیرحضوری را انتخاب کرده‌اند، شبکه «شاد» با ارتقای امکانات در کنار آموزش تلویزیونی دروس، به محوری‌ترین ابزار آموزشی دانش‌آموزان تبدیل شده است.

تهدید عدالت آموزشی از جمله مواردی بود که از همان ابتدا در مورد آموزش مجازی دانش‌آموزان از سوی کارشناسان و رسانه‌ها مطرح شد، حال آنکه به گفته مسئول شبکه «شاد»، سه میلیون و ۲۰۰ هزار نفر یعنی ۲۱ درصد دانش‌آموزان به دلایلی همچون نداشتن ابزار هوشمند یا دسترسی به اینترنت از شبکه «شاد» محروم هستند.

رهبر معظم انقلاب نیز یازدهم شهریور امسال در ارتباط تصویری با رؤسا و مدیران آموزش و پرورش، ضمن تأکید بر اهمیت تحقق عدالت آموزشی فرمودند:«حالا که مسئله‌ آموزش مجازی و مانند این حرف‌ها پیش آمده، یک مقداری مسئله‌ عدالت حسّاس‌تر است، برای خاطر اینکه ممکن است همه امکان استفاده‌ از فضای مجازی را نداشته باشند، تمکّن مالی نداشته باشند؛ باید برای این فکری کرد.. .. صدا و سیما به خصوص بایستی کمک کند و آموزش از طریق صدا و سیما می‌تواند بخش مهمّی از این را جبران کند. بالاخره عدالت آموزشی بسیار مهم است.»

 راهکار آموزش و پرورش در پاسخ به انتقادها و نگرانی‌ها در سال گذشته، ارجاع دانش‌آموزان به آموزش تلویزیونی و وعده تامین بسته‌های آموزشی مناسب در مناطق محروم بود. امسال اما آموزش و پرورش راهکار حضور در مدارس را پیش روی خانواده‌های محروم یا ناتوان از تهیه ملزومات آموزش مجازی قرار داده است که با وجود نگرانی خانواده‌ها از شیوع گسترده کرونا قابل تأمل است.

گذشته از اینها یک نگرانی مهم نیز در زمینه آموزش مجازی دانش‌آموزان به‌صورت پررنگ و ویژه از همان سال گذشته مطرح شد که اکنون هم ادامه دارد و آن هم موضوع مهم خطرات حضور گسترده دانش‌آموزان سنین مختلف در فضای مجازی به بهانه و علت دریافت مطالب آموزشی و درسی است.

پیش از این و در سال‌های گذشته نیز با گسترش دامنه‌دار تکنولوژی گوشی‌های همراه و سایر ابزارهای فضای مجازی، کارشناسان بسیاری نه تنها در ایران بلکه در سراسر دنیا نسبت به خطرات‌تربیتی، روحی و حتی جسمی‌حضور بدون ضابطه و افراطی کودکان و نوجوانان در فضای مجازی و دسترسی آسان آنها به ابزار هوشمند همچون گوشی، تبلت و. .. هشدار داده بودند. در این میان در کشورمان نیز بسیاری از خانواده‌های دغدغه‌مند با توجه به هشدارهای کارشناسان، موضوع کنترل و نظارت بر دسترسی فرزندانشان به ابزار هوشمند و فضای مجازی را سرلوحه خود قرار داده‌اند تا از بروز آسیب‌های موجود و گسترده فضای مجازی بر فرزندان خود پیشگیری نمایند.

اما ارجاع ناخودآگاه و یک‌ باره آموزش مدارس به فضای مجازی در همه پایه‌ها و مقاطع، بسیاری از این کنترل‌ها و برنامه‌ریزی‌های خانواده‌ها را به هم ریخته و نگرانی بسیار زیاد آنها را در پی داشته است.

رهبر انقلاب در ارتباط تصویری شهریور ماه با رؤسا و مدیران آموزش و پرورش تذکر مهمی‌را خطاب به این مسئولان مطرح کردند و گفتند: «در باب آموزش مجازی، یک نکته‌ دیگر هم وجود دارد و آن، زیان‌هایی است که احتمالاً در آموزش مجازی وجود دارد. حالا این شبکه‌ شاد که به‌وجود آمده، بسیار چیز خوبی است منتها بایست مراقبت کنید تا این موجب این نشود که جوان‌ها وارد فضای بی‌‌بند و بار و رهای اینترنت بشوند و سرشان گرم بشود به یک چیزهای دیگری که هم از لحاظ اخلاقی، هم از لحاظ اعتقادی خطرهای بزرگی برای اینها دارد؛ این را باید کاملاًً مراقبت بکنید، یعنی پیش‌بینی کنید. باید کار کنید در این زمینه؛ یعنی کاری است که نمی‌شود رها کرد این را؛ چون بحث به‌اصطلاح اُنس بچّه‌ها با فضای مجازی، محسّناتی دارد، عیوبی هم دارد. یکی از عیوبش این است که گفتم؛ یکی از عیوبش منزوی شدن بچّه‌ها در خانه است؛ وقتی که با این تبلت و مانند اینها آشنا شدند، می‌روند سرگرم آن کار می‌شوند و از محیط خانه و خانواده در واقع به تدریج دور می‌شوند. باید به اینها توجّه کنید و مراقبت کنید.»

اما این روزها که آموزش مدارس به طور جدی در بستر فضای مجازی در جریان است، خودنمایی برخی تبعات جانبی آن بیش از پیش ایجاد نگرانی کرده است.

ابتدا باید گفت نحوه برخورد خانواده‌ها با پدیده جدید آموزش مجازی فرزندان متفاوت است. در کنار اکثریت خانواده‌ها که دغدغه و نگرانی از اثرگذاری آسیب‌های موجود در فضای مجازی، آنها را به سوی کنترل و برنامه‌ریزی دقیق همراه با نظارت در نحوه دریافت این آموزش‌ها توسط فرزندانشان سوق داده است، متأسفانه هستند خانواده‌هایی که یا نسبت به اهمیت موضوع بی‌تفاوتند یا برخی والدینی که از تسلط یا علم و سواد لازم برای نظارت بر فعالیت مجازی فرزندانشان برخوردار نیستند و اصطلاحاً از فرزندانشان در این زمینه عقب افتاده‌اند که این موضوع می‌تواند خطرآفرین باشد.

اگر بخواهیم به‌صورت مصداقی به برخی از تهدیدات روزافزون حضور مستمر و پردامنه دانش‌آموزان سنین مختلف در فضای مجازی برای دریافت آموزش مجازی مثال بزنیم می‌توان به دانش‌آموزانی‌ اشاره کرد که پدر و مادر آنها هر دو شاغل هستند و این دانش‌آموزان در زمان دریافت آموزش مجازی در منزل بدون حضور و نظارت مستقیم والدین با در اختیار داشتن گوشی هوشمند و اینترنت ضمن دریافت آموزش درسی خود فرصت این را دارند که قبل یا بعد از آموزش مجازی در فضای رها شده و تقریباً بدون کنترل و جذاب و فریبنده اینترنت و شبکه‌های اجتماعی متعدد و غالباًً خطرناک یا نامناسب سنشان حضور داشته باشند. حال باید دید چه کسی پاسخگوی تبعات احتمالی و محتمل این رها کردن دانش‌آموزان کم سن و سال در دنیای پرتهدید مجازی است؟

این روزها خبرهایی به گوش می‌رسد از سرگرم شدن دانش‌آموزان با اصطلاحاً چَت‌های مجازی با دانش‌آموزان دیگر در همین بستر شبکه شاد و ارسال فایل‌ها و محتواهای مختلف و غیردرسی که شاید در بسیاری از موارد نظارتی هم بر آنها نیست. اما آیا این شبکه برای این کار راه‌اندازی شده است یا برای جبران خلأ آموزش حضوری؟

در مواردی تکالیف یا امتحان به جای بازه زمانی مشخص و محدود در ساعت‌های مختلف یا نامنظم ارسال می‌شود و این یعنی دانش‌آموز باید دائم در فضای مجازی حضور داشته باشد تا هر لحظه تکلیف

یا برنامه خود را دریافت کند.

واقعیت آن است که بسیاری از خانواده‌ها اگر مجبور به دریافت آموزش مجازی دروس نبودند تا چند سال آینده نیز برنامه‌ای برای ورود فرزندان کم سن و سال خود به فضای بی‌در و پیکر مجازی نداشتند اما اکنون نگران تبعات این مسئله هستند. 

باید توجه داشت؛ بیان هشدارها به معنی زیر سؤال بردن اهمیت و مزایای فضای مجازی یا فواید آموزش مجازی نیست چرا که شاید در حال حاضر با وجود شرکت نکردن بسیاری از دانش‌آموزان در کلاس‌های درس نیاز به تعامل با معلمان و دریافت دروس و تکالیف تا حد زیادی از این طریق جبران می‌شود، اما مسئله این است که متأسفانه یک‌بار دیگر شاهد هستیم کم‌کاری‌های سال‌های گذشته دولت و وزارت ارتباطات و سایر بخش‌ها در زمینه گسترش زیرساخت‌های شبکه ملی اطلاعات، ساماندهی شبکه‌های اجتماعی و بومی‌سازی فضای تبادل اطلاعات در بستر امن و سالم، کار را به جایی رسانده است که خانواده‌ها با ‌ترس و دلهره و نگرانی فرزندان خود را روانه فضای مجازی کنند و یک دانش‌آموز کم‌ سن و سال که مجبور به حضور در فضای مجازی برای دریافت تکلیف یا درس خود است باید با انبوه تهدیدات جانبی رو‌به‌رو شود، این در شرایطی است که وزیر ارتباطات دو سال پیش گفته بود: «من به پسرم اجازه استفاده از شبکه‌های اجتماعی را ندادم زیرا می‌دانم که این شبکه‌ها تهدیدی برای تغییر سبک زندگی است.» از سویی وزیر آموزش و پرورش هم از منتفی شدن وعده اپراتورها برای ارائه سیمکارت‌های کم‌خطر و امن‌تر «شاد» به بهانه محدودیت شماره خبر داده است.

 از سوی دیگر موضوع آموزش مجازی نیز موضوع جدیدی نیست و حتی در سند تحول آموزش و پرورش که با وجود ابلاغ، سال‌هاست در اجرا دچار تاخیر شده است نیز این موضوع مهم به نوعی دیده شده است اما وقتی به موقع به ایجاد زیرساخت‌های این تکلیف ابلاغ‌شده عمل نمی‌شود در تنگناهایی همچون شرایط امروز سرمایه‌های ارزشمند کشور یعنی دانش‌آموزان به اجبار و به قیمت تهدید و وارد آمدن لطمات در فضای مجازی پرخطر و مین‌گذاری شده توسط دشمن در جنگ فرهنگی و انبوه لغزشگاه‌های فکری و اخلاقی این فضا رها می‌شوند.

البته خسارت حضور پردامنه و بدون ضابطه و کنترل انبوه دانش‌آموزان در فضای مجازی لزوماً انحراف و آسیب‌های متصور در ذهن‌ها نیست بلکه گاهی این خسارت می‌تواند به چشم نیاید اما اتفاقاً عمیق باشد. چه‌بسا دانش‌آموزان مستعدی که می‌توانستند هر کدام دانشمندان برجسته‌ای همچون شهیدان علیمحمدی، شهریاری و احمدی روشن و... شوند اما حضور افراطی در فضای مجازی و درگیری‌های ذهنی و جاذبه‌های این فضا مانع تحقق و بروز کامل آن توانایی و استعداد شده و نهایتاً این دانش‌آموزان به‌جای دانشمند شدن کارمندان ساده‌ای شوند.  به عبارتی دشمن در مواقعی با ‌ترور فیزیکی کشورمان را از خدمات علمی ‌دانشمندان محروم می‌کند و گاهی ممکن است استعدادهای ناب ما را با سرگرم کردن در فضای مجازی از رسیدن به قله علمی ‌بازدارد. آیا این ضایع شدن استعدادها خسارت کمی‌ برای کشور است؟ همان‌طور که رهبر انقلاب فرمودند: «گاهی اوقات می‌بینید که یک استعداد برجسته و برتر یک کشور را از یک گذرگاه مهم و خطرناکی عبور می‌دهد و کارهای بزرگ انجام می‌گیرد؛ ما هم انصافاً احتیاج داریم، استعداد برجسته هم کم نداریم.» (بسا باشد که مردی آسمانی، به جانی سر فرازد لشکری را).

اکنون با توجه به ادامه‌دار بودن شرایط کرونایی و نامعلوم بودن نحوه حضور دانش‌آموزان در کلاس‌های درس در ماه‌ها و شاید حتی سال تحصیلی آینده، مسئولان امر در دولت و مجلس اولا، نباید ادامه این وضعیت را تنها گزینه ممکن بدانند و دوم اینکه باید به‌صورت جدی به موضوع ورود پیدا کرده و به رفع ‌اشکالات موجود در شیوه ارائه و فعالیت آموزش‌های مجازی یا تقویت آموزش از رسانه ملی و شیوه‌های دیگر اقدام نمایند.

همچنین مطالبه انجام وظیفه مسئولان مرتبط و بازخواست از کم‌کاری آنها در زمینه سالم‌سازی فضای مجازی توسط مجلس و دستگاه قضایی نیز می‌تواند راهگشا باشد.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

اگر ترامپ بمیرد/شروین طاهری

 خبر مرگ ترامپ خواه برای آمریکایی‌ها خبری خوب تلقی شود یا نه، خبری است محتمل برای هر کسی که شرایط خطیر رئیس‌جمهور 74 ساله چاق، عصبی، خسته، همبرگرخور و حالا کرونایی ایالات متحده را داشته باشد؛ در شرایط فعلی ینگه دنیا، ترامپ کرونا در رفته هم در امان نیست، خصوصا که دشمنان زیادی برای خود تراشیده است. دونالد ترامپ همواره یکی از آن کله‌زردهای گند دماغ آنگلوساکسون بوده که باورش به افکار داروینی و تمایل خود به برتری ژن خوب را بارها و بارها به زبان آورده است، غافل از اینکه مرگ با هیچ‌کس تعارف ندارد. بدتر از همه اینکه او در تمام سال‌های زندگی‌اش نه‌تنها حضرت ملک‌الموت را نادیده گرفته بلکه اخیرا ویروس کوچک «کووید-19» را هم دست‌کم گرفته بود.  این یک طنز سیاسی کم‌نظیر است که نفر اول قوه مجریه آمریکا، به دنبال ۸ ماه نفی خطر بیماری کرونا و طفره رفتن از ماسک زدن و تجویز درمان‌های احمقانه مثل خوردن وایتکس، حالا به همان دردی مبتلا شده که تا فقط 5 روز پیش آن را در وجود بیش از 5/7 میلیون نفر از هموطنانش تمسخر می‌کرد؛ که تاکنون 210 هزار تن از آنان از پای در آمده‌اند. اصلا بعید نیست جناب خیاط هم نفر بعدی باشد که در کوزه می‌افتد. ترامپ تا قبل از مناظره چهارشنبه هفته پیش، جو بایدن رقیب دموکرات سالخورده‌تر (77 ساله) و کم‌رمق خود را تمسخر می‌کرد که به جای برگزاری گردهمایی‌های پرجمعیت و پرشور انتخاباتی، از زیر زمین خانه‌اش در دلاویر به کارزار 2020 ادامه می‌دهد اما حالا خودش از روز جمعه به جای کاخ سفید واشنگتن از اتاقی مهجور در بیمارستان نظامی والتر رید در ایالت مریلند حکومت بر ایالات نه‌چندان متحد حکم می‌راند. با توجه به انتشار اخبار ضد‌و‌نقیضی از منابع مختلف درباره با ثبات بودن شرایط سلامتی او یا اینکه حتی به خاطر مشکل تنفسی به دستگاه ونتیلاتور متصل شده، حتی پست جدید رئیس‌جمهور توئیتری هم نتوانسته از حجم شایعات و احتمالات بکاهد، چرا که حالا دیگر همه می‌دانند ترامپ یک گروه ادمین فعال توئیتری دارد که می‌توانند در صورت لزوم در غیاب او هم حامیان عرب، اسرائیلی و جمهوری‌خواهش را امیدوار نگاه دارند. رازگشایی دیروز دموکرات‌ها از آخرین تصویری که از ترامپ در قرنطینه بیمارستان والتر رید به بیرون درز کرده نیز در نوع خود ابهام درباره سلامتی او را بیشتر می‌کند، چرا که ظاهرا او به طور نمایشی به یک کاغذ کاملا سفید خیره شده بود.

در مقابل، رسانه‌های حامی ترامپ نظیر فاکس‌نیوز، العربیه یا راشاتودی، ابتلای او به کرونا را با موقعیتی مشابه که برای بوریس جانسون، متحد انگلیسی‌اش پیش آمده بود، مقایسه کرده و این را فرصتی برای تجدید قوای او و جلب توجه عاطفی رای‌دهندگان آمریکایی دانسته‌اند و حتی منتقدانش نیز اعتراف کرده‌اند ترامپ ممکن است با بهره‌گیری از «فرصت-حربه» کرونا، از زیر باران تبلیغات منفی کارزار دموکرات‌ها علیه خود و حتی فحش خوردن مستقیم از بایدن در آن مناظره رکیک فرار کرده و فعلا خودش را به موش‌مردگی ‌زده و حتی شاید از شرکت حضوری در مناظره‌های آتی شانه خالی کند. حتی برخی از این هم فراتر رفته و احتمال داده‌اند که ممکن است او ناگهان با بیرون آوردن یک داروی معجزه‌آسای درمان کرونا از آستینش، صحیح و سالم با یک سلاح تبلیغاتی فوق‌العاده به اتاق کاخ سفید بازگردد و کمپین واکسن و درمان کرونا را که قرار است 48 ساعت پیش از انتخابات سوم نوامبر آغاز شود به یک پیروزی انتخاباتی تبدیل کند.  خواه ظن مخالفان ترامپ درباره به وخامت گراییدن حال او درست باشد- بویژه از این نظر که او علائمی نگران‌کننده در هفته اول ابتلا به ویروس «کووید-19» نشان داده که می‌تواند در یک ماه منتهی به انتخابات حادتر شود- یا اینکه گمانه حامیانش در این مورد که پرزیدنت شومن در حال اجرای جدیدترین نمایش خود است، رنگ واقعیت به خود بگیرد، در هر حال احتمال مرگ یا ازکارافتادگی رئیس‌جمهور مستقر آمریکا که نامزد ریاست‌جمهوری هم محسوب می‌شود، منتفی نیست.  سوال اینجاست: قوانین ایالات متحده چه پیش‌بینی‌‌هایی برای اینگونه موارد کرده است و مهم‌تر اینکه ۲ جناح رقیب از این بحران چه بهره‌برداری‌های سیاسی و انتخاباتی ممکن است بکنند؟

 

* احتمالات پسا ترامپ

می‌توان گفت رایج‌ترین ایده در میان افکار عمومی درباره شرایط پس از مرگ احتمالی دونالد ترامپ یا حتی از کار افتادگی او- مثلا در صورت رفتن به کما بر اثر پیشرفت بیماری کرونا- در مقام عمل غیرمحتمل‌ترین حالت است؛ یعنی تعویق انتخابات تقریبا محال است.

بر اساس آنچه در قانون اساسی ایالات متحده تصریح شده است، تعویق انتخابات ریاست‌جمهوری در هر شرایطی نیازمند تصویب تاریخی جدید برای برگزاری آن توسط مجلسین سفلی و علیای کنگره یعنی خانه نمایندگان و سنا و سپس امضای مصوبه مزبور توسط رئیس‌جمهور خواهد بود. ترامپ و جمهوری‌خواهان اخیرا نهایت رذالت خود را در سوءاستفاده از امکانات قانونی به رقبای دموکرات خود نشان داده‌اند که همان معرفی فوری یک قاضی محافظه‌کار به سنا به جای قاضی ارشد دموکرات تازه درگذشته دیوان‌عالی، خانم گینزبرگ بوده که ترکیب رأی عالی‌ترین نهاد حکمیت در ایالات متحده را 3-6 به سود آنها خواهد کرد. سنا هم با وجود تعطیلی این مجلس بر اثر ابتلای ده‌ها سناتور به کرونا اصرار دارد نشست معرفی و رأی‌گیری درباره قاضی «ایمی بارت» برگزار شود، بنابراین قطعا اکثریت دموکرات‌ها در خانه نمایندگان درباره پیشنهاد جمهوری‌خواهان برای تعویق احتمالی انتخابات کوچک‌ترین ترحمی به آنها نخواهند کرد. با آنکه ابهامات زیادی هست درباره قرائت قانونی از شرایط بحرانی نامزدها و نحوه بهره‌برداری دولت مستقر و اپوزیسیون از شرایط به وجود آمده اما به نظر می‌رسد نظام سیاسی آمریکا باید در هر حال همانند ادوار پیشین به فکر برگزاری انتخابات سوم نوامبر به هر قیمت ممکن، با ترامپ یا بدون ترامپ باشد. خواه ترامپ بمیرد یا حالش به قدری وخیم شود که نتواند به اداره توأمان کشور و کارزار انتخاباتی ادامه دهد، این وضعیت کاملا به ضرر جمهوری‌خواهان خواهد بود، چرا که قانون اساسی ایالات متحده نیز همانند رئیس‌جمهورش قرائتی بر اساس قانون جنگل از رقابت انتخاباتی دارد به طوری که همیشه حق را به طرف قوی‌تر می‌دهد و طرف ضعیف‌تر به هر دلیل محکوم به تحمل شرایط منجر به شکست خواهد بود.

با توجه به اینکه روند رأی‌گیری آغاز شده و احتمالا تاکنون چندین میلیون واجد شرایط نام دونالد ترامپ را روی برگه‌های رأی نوشته‌اند، عدم تعویق انتخابات که به منزله عدم ابطال آرای نوشته شده به نام ترامپ خواهد بود، بدین منزله است که جایگزینی او با یک نامزد جمهوری‌خواه دیگر از مجموع آرایی که حزب در این انتخابات روی آنها حساب کرده بشدت خواهد کاست. مجمع گزینندگان (کالج الکترال) در مجمع نهایی روز 14 دسامبر (24 آذر) آرای ریخته شده به نام نامزدهای مرده را منظور نمی‌کند، پس پیش‌بینی شکست جمهوری‌خواهان در صورت عدم حضور ترامپ در انتخابات چندان دشوار نیست.

این دقیقا همان بلایی بود که در تنها مورد مرگ یک نامزد ریاست‌جمهوری قبل از انتخابات در سال 1912 بر سر این حزب آمد. با آنکه جمهوری‌خواهان خود را برای مرگ «جیمز شرمن» آماده کرده و «ویلیام تافت» را به عنوان نامزد موازی در انتخابات شرکت داده بودند اما استقبال سرد رأی‌دهندگان باعث شکست‌شان شد.

6 حالت مختلف در صورت مرگ یا از کار افتادگی رئیس‌جمهور آمریکا قبل و بعد از انتخابات پیش رو محتمل خواهد بود.

 

1- ترامپ در فاصله باقیمانده تا انتخابات 13 آبان بمیرد

 در این صورت مایک پنس، معاون رئیس‌جمهور در زمان اندک باقیمانده جای رئیس قوه مجریه را خواهد گرفت و انتخابات را برگزار خواهد کرد. برای جایگزینی ترامپ که منتخب همایش فرستادگان حزب جمهوری‌خواه بوده اما پنس تصمیم‌گیرنده اصلی نخواهد بود. در کل ۳ حالت برای جایگزینی ترامپ با نامزد جدید وجود دارد:

الف- در حالت عادی، کمیته ملی حزب جمهوری‌خواه بر اساس قانون داخلی خود از ۱۶۸ عضو خود (۳ عضو به ازای هر ایالت به علاوه ۳ عضو به ازای ۶ سرزمین تحت حاکمیت آمریکا) درباره نامزد جدید رأی اکثریت خواهد گرفت. کمیته حزب دموکرات هم در این باره قوانین مشابهی دارد که مطابق آن ۴۷۷ عضو کمیته باید نامزد جدیدی را در شرایط مشابه با اکثریت آرا تعیین کنند.

نامزد جدید منتخب جمهوری‌خواهان می‌تواند شخص مایک پنس باشد یا نباشد. در هر صورت در مرحله بعد، حزب باید نام نامزد جدید را در برگه‌های رأی به جای نامزد قبلی درج کند. البته این شامل آرایی که تاکنون به نام ترامپ ریخته شده‌ است نمی‌شود، بنابراین حزب مغبون خواهد شد.

ب- با توجه به اینکه انتخابات شروع شده و کمتر از یک ماه به مهلت نهایی رأی‌گیری مانده و تشکیل کمیته ملی نیز زمانبر است، راه دیگر، معرفی یک نامزد توأمان حزبی همراه ترامپ خواهد بود. این نامزد نقش راننده هم‌تیمی را در مسابقات اسب‌سواری تیمی یا رانندگی فرمول یک خواهد داشت. گفته می‌شود ترامپ در دوره قبلی (2016) نام دختر خود ایوانکا را به عنوان نامزد رقیب (برای شرایط خاص) مطرح کرده بود اما آن زمان هم ترامپ و هم دخترش خربزه دربسته بودند و‌ شناختی که آمریکایی‌ها امروز از آنها دارند وجود نداشت. به نظر می‌رسد ایوانکا ترامپ در این دوره گزینه‌ای سوخته برای طیف خاص رأی‌دهندگان محافظه‌کار، مذهبی و نظامی جمهوری‌خواه باشد، چرا که اولا آنها اعتقادی به رهبری یک زن بر آمریکا ندارند و ثانیا او آشکارا به یهودیت گرویده و همسرش «جرد کوشنر» نیز یهودی است، حال آنکه بخش مهمی از حامیان عمومی ترامپ یهودی‌ستیزند. مایک پنس هم یک نامزد توأمان بی‌خاصیت خواهد بود، چون از شور و شر او بی‌بهره است. 

پ- سومین و بدترین حالت برای جمهوری‌خواهان این است که کمیته ملی به نتیجه نرسد و چند نامزد حزبی یا مستقل جمهوری‌خواه در مقابل جو بایدن صف‌آرایی کنند که یک هرج‌و‌مرج کامل رقم خواهد خورد و البته فرصتی است برای خودنمایی یکی از نامزدهای آزاد انتخابات مثل دان بلانکنشیپ و احزاب کم‌نام و نشان‌تر.

 

2- ترامپ به انتخابات سوم نوامبر برسد اما قبل از تشکیل کالج الکترال بمیرد

طبیعی است پنس در این صورت تا ظهر روز 20 ژانویه که رئیس‌جمهور منتخب سوگند یاد خواهد کرد رئیس موقت کاخ سفید خواهد شد. اما آیا این تاثیری در نتیجه انتخابات خواهد داشت؟

آخرین باری که یک نامزد قطعی ریاست‌جمهوری در آمریکا قبل از نهایی شدن نتایج انتخابات مرد، سال 1872 بود. «هوریس گریلی» پس از آنکه رأی اکثریت کمیته ملی دموکرات‌ها را گرفت، در انتخابات آن سال شرکت کرد اما پیش از تشکیل کالج الکترال درگذشت. دموکرات‌های مجمع گزینندگان، آرای خود را به نام نامزدهای مختلف صادر کردند و مجمع از محسوب کردن اندک آرای الکترال که به نام گریلی فقید صادر شده بود، سر باز زد. نتیجه شکستی سخت برای دموکرات‌ها بود. بعید است امسال در صورت تکرار چنین اتفاقی، جمهوری‌خواهان دستپاچه شوند، چرا که احتمالا آرای الکترال به نام پنس صادر خواهد شد. آن وقت در صورت برتری آرای جمهوری‌خواهان، او به عنوان رئیس‌جمهور منتخب سوگند یاد می‌کند. اما آیا پنس با شخصیت محافظه‌کارش مثل ترامپ در صورت اختلاف در شمارش آرا کار را به جنگ حقوقی در دیوان عالی می‌کشاند؟

 

3- ترامپ پس از پیروزی در انتخابات بمیرد

بر اساس بند 3 متمم 20 قانون اساسی، در این صورت معاون او به جایش سوگند یاد خواهد کرد و تا پایان دوره ۴ ساله ریاست خواهد کرد.

 

4- ترامپ و پنس هر دو پس از پیروزی بمیرند

بر اساس قانون جانشینی ریاست‌جمهوری مصوب 1947، در این صورت سخنگو (رئیس) خانه نمایندگان کنگره ضمن استعفا از سمتش می‌تواند به عنوان رئیس‌جمهور موقت سوگند یاد کند. در این صورت نانسی پلوسی 80 ساله، نه ‌تنها نخستین رئیس‌جمهور زن آمریکا، بلکه پیرترین فردی خواهد بود که به کاخ سفید راه می‌یابد، آن هم در حالی که واقعا معلوم نیست تسلط لازم برای اداره قوه مجریه را داشته باشد. البته خود پلوسی اخیرا احتمال رفتن به کاخ سفید را منتفی دانسته و گفته حتی به ‌رغم سقط شدن رئیس‌جمهور و معاونش، دیگر مقامات ارشد قوه مجریه و ارتش، آمریکا را اداره خواهند کرد.

 

5- ترامپ بر اثر بیماری علیل شود

طبق بند چهارم متمم 25 قانون اساسی، چنانچه ترامپ در هر یک از موقعیت‌های فوق‌الذکر، قبل یا بعد از انتخابات علیل و از کار افتاده شود، آنگاه طبیعتا معاونش جای او را تا زمان بهبود و بازگشت به اتاق بیضی خواهد گرفت. قطعا این شامل نامزدی ترامپ نمی‌شود و اگر او مثلا قبل از انتخابات به کما برود، جمهوری‌خواهان مخیرند طبق حالات اول و دوم برایش نامزد جایگزین برگزینند یا اینکه در انتظار بهبود حال او و نتایج انتخابات بمانند تا در آن صورت تصمیم بگیرند آیا بیش از این به یک رئیس نیمه‌جان زحمت دهند یا خلاصش کنند؟

 

6- ترامپ بمیرد یا علیل شود و انتخابات به تعویق بیفتد

تعویق تاریخ انتخابات در هر شرایطی منوط به مصوبه خانه نمایندگان، مجلس سنا و حکم اجرایی رئیس‌جمهور خواهد بود که همان‌طور که در بالا آمد، در شرایط فعلی بعید است اکثریت دموکرات‌ها در خانه نمایندگان، به خاطر بخت بزرگ بایدن در انتخابات بدون ترامپ و همچنین کینه‌ای که از ترامپ دارند، زیر بار آن بروند. در هر صورت اگر تاریخ جدیدی برای انتخابات تصویب شود، از ظهر روز 20 ژانویه که دوره رئیس‌جمهور فعلی به پایان می‌رسد، رئیس خانه نمایندگان (نانسی پلوسی) ضمن استعفا از سمت فعلی تا زمانی که برنده انتخابات معوقه سوگند یاد کند، رئیس‌جمهور موقت خواهد بود.

***************************************

روزنامه خراسان**

ابهامات یک انتخابات مبهم /امیرعلی ابوالفتح

انتخابات جنجالی و پر حاشیه ریاست جمهوری 2020 آمریکا اکنون با ابتلای دونالد ترامپ ، رئیس جمهوری کنونی و نامزد حزب جمهوری‌خواه ، در ابهام بیشتری فرو رفته است.30 روز دیگر قرار است انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار شود در حالی که یکی از دو نامزد اصلی انتخابات که اتفاقا، رئیس جمهوری آمریکا نیزهست، به بدترین ویروس قرن یعنی ویروس کرونا مبتلا شده است. در پی انتشار خبر ابتلای ترامپ به کرونا که موجب ریزش شدید بازارهای سهام در آمریکا نیز شد، کاخ سفید اعلام کرد فعالیت های انتخاباتی ترامپ متوقف یا به شکل آنلاین برگزار می شود. با این حال، مشخص نیست که ترامپ اجازه داشته باشد در دومین مناظره تلویزیونی با رقیب دموکرات خود، جو بایدن روبه رو شود.

البته موضوع برگزاری مناظرات تلویزیونی فقط یکی از مشکلات پیش روی انتخابات آمریکاست. اگر وضعیت بیماری ترامپ رو به وخامت بگذارد و خطری، جان نامزد انتخابات ریاست جمهوری را تهدید کند، حتی چه بسا برگزاری انتخابات در روز سوم نوامبر در هاله ای از ابهام قرار گیرد. در این صورت، کنگره آمریکا برای تصمیم گیری در خصوص تعویق زمان انتخابات، تحت فشار قرار خواهد گرفت، موضوعی که با توجه به شکاف عمیق میان جمهوری خواهان و دموکرات ها، بر آشوب سیاسی در واشنگتن خواهد افزود.

درعین حال، تعیین جانشین ترامپ در انتخابات پیش رو در صورت بروز اتفاقات غیر منتظره برای سلامت نامزد جمهوری خواهان، برپیچیدگی اوضاع خواهد افزود. در تاریخ آمریکا تاکنون سابقه نداشته است که یک نامزد اصلی انتخابات در آستانه برگزاری انتخابات به هر دلیلی از صحنه رقابت ها خارج شود. در چنین صورتی، اعضای کمیته ملی حزب جمهوری خواه باید تصمیم بگیرند که عنوان نامزدی حزب در انتخابات 2020 را به مایک پنس، معاون ترامپ اعطا یا فرد دیگری را برای رقابت با بایدن معرفی کنند.

البته حتی اگر ترامپ هم در مبارزه با بیماری کووید-19، موفق بیرون بیاید، حداقل دو هفته سرنوشت ساز را برای حضور در میتینگ های انتخاباتی از دست خواهد داد. در این مدت ، بایدن فرصت مناسبی خواهد داشت تا در تجمعات انتخاباتی حضور بیشتری داشته باشد. این در حالی است که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از ماه ها پیش در وضعیت بحرانی قرار داشته است. از یک سو، شیوع ویروس کرونا و بحران‌های سه گانه سلامت، بیکاری و نژادی، وضعیت خاصی را برای آمریکا رقم زده است. از سوی دیگر، جنگ سیاسی میان جمهوری خواهان و دموکرات ها، صحت و سلامت انتخابات آمریکا را به شکل جدی زیر سوال برده است. تا پیش از ابتلای ترامپ به کرونا، نامزد جمهوری خواهان، پیشاپیش انتخابات 2020 را به دلیل گسترش شیوه رای گیری غیابی و پستی، انتخاباتی متقلبانه لقب داده بود. حال اکنون که ویروس کرونا، یک نامزد را راهی بیمارستان کرده و فرصت تبلیغات بیشتر را در اختیار نامزد دیگر قرار داده است، پیش بینی می شود اعتراضات انتخاباتی از سوی ترامپ شدت گیرد. البته ستاد انتخاباتی بایدن اعلام کرده است تا زمان بهبودی ترامپ، تبلیغات منفی علیه وی متوقف می شود. با این حال، بعید به نظر می رسد که جمهوری خواهان، به ویژه شخص ترامپ حاضر باشد از ادعاهای خود مبنی بر ناعادلانه بودن روند انتخابات صرف نظر کند و شکست احتمالی خود در انتخابات را بپذیرد.

این وضعیت موجب شده است که سوالاتی درباره واقعی بودن خطر سلامتی ترامپ و تاثیر آن بر صحنه انتخابات مطرح شود . به عنوان مثال، گروهی از ساعات اولیه انتشار خبر بیماری ترامپ اعلام کردند که نامزد جمهوری خواهان در ادامه جنجال آفرینی های انتخاباتی و با هدف پیروزی قطعی در انتخابات، موضوع بیماری خود به کووید -19 را مطرح کرده است تا ضمن فرار از حضور در مناظرات تلویزیونی ، زمینه را برای تعلیق انتخابات فراهم کند.

با این حال ، به نظر نمی رسد ترامپ و مشاورانش در کشوری که کمتر موضوعی محرمانه باقی می‌ماند، بیماری رئیس جمهوری را مطرح کرده باشند. حتی در ادارات دولتی تحت مدیریت ترامپ در آمریکا نیز افراد منتقد حضور دارند که به راحتی ، اطلاعات پشت پرده را افشا می‌کنند. از این رو، ابتلای ترامپ به ویروس کرونا ، نمی‌تواند در ادامه تلاش های وی برای پیروزی در انتخابات قلمداد شود. با این حال، شاید چه بسا فضای روانی حاصل شده از بیماری ترامپ، برخی نقدها میان منتقدان رئیس جمهوری آمریکا را به حاشیه براند. اما این که در نهایت ، ترامپ قربانی سهل انگاری ، سوء مدیریت و بی توجهی به بزرگ ترین تهدید قرن یعنی ویروس کرونا شد ، انتقادات فراوانی را متوجه وی خواهد کرد. از این رو ، قابل انتظار است که بیماری ترامپ، انتقادات تندی را متوجه وی کند و موجب ریزش آرای نامزد جمهوری خواهان شود ؛ البته مشروط بر این که در نهایت این انتخابات جنجالی و پر حاشیه در زمان مقرر برگزار شود.

***************************************

روزنامه ایران**

شبکه دانا؛ شبکه مدارس ایران/امیر ناظمی

رئیس سازمان فناوری اطلاعات و معاون وزیر

دسترسی به اینترنت تبدیل به یکی از اصلی‌ترین نیازمندی‌های انسان امروز شده است؛ همپای آب و برق. به این ترتیب دانش‌آموزان امروز که بازیگران ساخت فردای ما و خودشان هستند در سایه دسترسی به این اینترنت و مهارت‌های مورد نیاز برای بهره‌گیری از آن است که می‌توانند آینده روشنی را برای ما بسازند.

از سوی دیگر کودک و نوجوان دانش‌آموز، نیازهای خاص دارد که داشتن ایمنی در دنیای اینترنت مهم‌ترین این نیازهاست. محتوای متناسب با سن، دغدغه کلیدی در میان سیاستگذاران علم و فناوری در جهان است. به همین دلیل است که در کشورهای مختلف از روش کم‌وبیش مشابهی برای رفع این دغدغه بهره گرفته می‌شود و آن ایجاد شبکه‌ای خاص برای مدارس و دانش‌آموزان است.

در حقیقت دسترسی دانش‌آموزان باید واجد ۳ کیفیت کلیدی باشد:

۱ کیفیت: دسترسی باکیفیت دانش‌آموزان نه تنها بواسطه بهره‌گیری از ابزارها و محتوای آموزشی و کمک‌آموزشی اهمیت دارد، بلکه به جهت عدالت آموزشی نیز دارای اهمیت است. دانش‌آموزان طبقه‌های کمتربرخوردار نباید به‌دلیل وضعیت اقتصادی خانواده‌های خود از دستیابی به رؤیاهای خود محروم شوند. به همین دلیل کیفیت دسترسی باید بیش از متوسط دسترسی عمومی در کشور باشد.

۲ هزینه: کاهش هزینه‌های دسترسی برای مدارس نیز برآمده از سیاست‌های عدالت آموزشی است.

۳امنیت: داده‌های دانش‌آموزان و حریم خصوصی آنها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. کودک و نوجوان دارای حساسیت‌هایی ویژه روی داده‌های شخصی‌شان مانند نمره‌های درسی هستند. حساسیت‌هایی که گاه می‌تواند تأثیرات بسیار بلندمدتی در رشد آنان ایجاد کند.

۴ ایمنی: ایمنی محیط مجازی بیش از هر عاملی بواسطه متناسب بودن محتوای آموزشی با ویژگی سنی دانش‌آموزان اهمیت دارد. فیلترینگ و پالایش محتوا برای مدارس به قدری اهمیت دارد که در کشوری مانند انگلستان شبکه مدارس آن که توسط چندین تأمین‌کننده اینترنت و در یک بازار رقابتی عرضه می‌شود تبدیل به یک مزیت رقابتی می‌شود. شرکت RM به‌عنوان یکی از تأمین‌کنندگان این شبکه در توصیف مزیت شبکه مدارس خود می‌گوید: ما روزانه بیش از ۵۸۰ میلیون درخواست را فیلتر می‌کنیم! (https://www.rm.com)

۵ خدمات ویژه: شبکه مدارس به‌دلیل آنکه محیطی با دسترسی صرف از مدارس است، می‌تواند زمینه دسترسی به محتوای دارای حقوق مالکیت فکری را فراهم کند. به‌عنوان نمونه بسیاری از ناشران اگر مطمئن باشند که صرفاً دانش‌آموز در داخل مدرسه و در کتابخانه دیجیتال مدرسه امکان خواندن کتاب را دارد با آغوش باز پذیرای ایجاد دسترسی رایگان هستند. هر چند گاهی این دسترسی رایگان یک بازی برد-برد است، که بر اساس آن دانش‌آموز با مشاهده و خواندن کتاب ترجیح می‌دهد در ادامه آن را خریداری کند.

‌به‌عنوان یک نمونه در کشور انگلستان یکی از پیشروترین کشورها در زمینه دسترسی دانش‌آموزان به اینترنت، شبکه آموزش (Education Network) به منظور ایجاد محیطی امن و ایمن، توسط نهادی دولتی (www.nen.gov.uk) مورد توجه قرار گرفته است. در این کشور امکان دسترسی به فیلم‌های آموزشی، نرم‌افزارها و کتاب‌های درسی و کمک‌درسی بسیاری بر اساس همین نگاه در شبکه مدارس ایجاد شده است. در انگلستان در کنار نهاد دولتی متولی، تأمین‌کنندگان اینترنت خصوصی برای ارائه خدمات متنوع به مدارس نیز به فعالیت مشغول هستند. شبکه‌هایی مانند RM یا Internet4schools از نمونه‌های قابل توجه در این زمینه هستند. هرچند در کشورهای دیگر این شبکه گاه به شبکه اختصاصی دانشگاه‌های آن کشور نیز متصل است. به‌عنوان نمونه در امریکا شبکه‌ای اختصاصی برای دانشگاه‌ها، کتابخانه‌ها و آزمایشگاه‌های تحقیقاتی وجود دارد به‌نام REN یا شبکه R&E. مدارس امریکایی می‌توانند به این شبکه نیز متصل شوند و از همان خدمات و ویژگی‌ها برخوردار شوند؛ سیاستی که در کشورهایی مانند ایرلند نیز دنبال می‌شود.

‌روایت ایرانی شبکه مدارس: دانا

در ایران نیز از چند سال پیش طرح دسترسی مدارس به شبکه ملی اطلاعات مطرح بود. در این راه و بر اساس درس‌آموزی‌های جهانی، از دو سال پیش به جای اتصال صرف به اینترنت یا صرفاً به پایگاه‌های داخلی، شبکه مدارس ایران با نام شبکه دانا طراحی شد. این شبکه مانند آنچه پیش‌تر گفته شد، امکان اعمال سیاست‌های خاص آموزشی را دارد. سیاست‌هایی اعم از ترافیک رایگان، دسترسی به محتوای رایگان یا ارزان، ارائه یارانه آموزشی به مدارس مناطق خاص و حتی قواعد دسترسی و پالایش. از دیروز و با افتتاح رئیس جمهوری 76 هزار و 200 مدرسه از مجموع 80 هزار و 729، 8مدرسه کشور به این شبکه متصل شدند؛ در حقیقت امروز 95 درصد مدارس کشور و حدود ۹۹درصد دانش‌آموزان کشور می‌توانند به این شبکه متصل شوند. هر چند هنوز اهمیت این شبکه توسط نهادهای آموزشی ایران به‌درستی درک نشده است؛ اما این شبکه با توجه به ملاحظات آن می‌تواند در سال‌های آینده تبدیل به یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های آموزش و پرورش ایران شود. شبکه مدارس ایران می‌تواند مهم‌ترین بازارگاه و سکوی عرضه محصولات، خدمات و محتوای آموزشی برای دانش‌آموزان نیز باشد. سکویی که نه تنها مدارس می‌توانند از خدمات آن بهره بگیرند، بلکه به‌دلیل نوع طراحی آن می‌توان هدیه‌ها و کمک‌های هدفمندی را به‌عنوان مثال برای مدارس روستایی یا مدارس یک منطقه خاص کشور ارائه داد. امیدوارم این شبکه اختصاصی بخش آموزش کشور را به جایگاه اصلی‌اش که تنظیم‌گری بخش آموزش کشور (و نه تولی‌گری و رقابت با بخش خصوصی) است، بازگرداند؛ تنظیم‌گری در خصوص دسترسی‌ها یا تشویق به حضور عرضه‌کنندگان محتوا به‌صورت هدفمند. به امید روزی که دانش‌آموزانی از خانواده یا منطقه‌ای کم‌برخوردار به اتکای همین دسترسی‌ها، انحصار و تمرکز موفقیت شهرهای بزرگ را بشکند!‌

***************************************

 روزنامه شرق **

چرا ایرانی‌ها شکست ترامپ را باور ندارند؟/سامان صفرزائی

‌سوءتفاهم‌ها درباره ترامپ، هرچند با تأخیر، اما در حال برطرف‌شدن است. پرتره‌ای که او و دستیارانش از «شکست‌ناپذیر»بودنش ترسیم کردند، معوج شده و هم‌زمان تصویر جعلی که ترامپ و همدستانش از جو بایدن، سیاست‌مدار کهنه‌کار از حزب دموکرات، به‌مثابه رقیبی منفعل و ناتوان ارائه می‌دادند نیز در حال محوشدن است. بااین‌حال هم در رسانه‌ها و باور عمومی آمریکا و هم در رسانه‌ها و باور عمومی ایران، کماکان «پرفروش‌ترین تحلیل» این است که «ترامپ شکست نخواهد خورد». برای برخی از ما ناظران تحولات سیاسی و اجتماعی ایالات‌ متحده که روند نظرسنجی‌ها را از چندین ماه قبل به‌صورت روزانه -یا حتی ساعتی- بررسی کرده‌ایم، آن را با نظرسنجی‌ها از سال 2000 به این ‌سو تطبیق داده‌ایم و تحولات چشمگیر سیاسی و اجتماعی آمریکا در دو قرن اخیر را کم‌و‌بیش مطالعه کرده‌ایم، این تحلیلِ بسیار جدی وجود دارد که ترامپ در انتخابات سوم نوامبر (سیزدهم آبان) شکست خواهد خورد. بااین‌حال، ارائه این تحلیل به جامعه ایران به‌شکلی غیرنرمال به امری غیرممکن شده است. اخیرا چند «باور رایج نادرست» به‌طور قدرتمندی هم در توییتر و کانال‌های تلگرامی، هم در رسانه‌های جریان اصلی داخل (مطبوعات و صدا‌و‌سیما) و هم در تلویزیون‌های خارج از ایران شکل گرفته است که به گمراهی گسترده-و آن‌چنان که استدلال خواهیم کرد گمراهی خودخواسته- مخاطبان منجر شده است و شانس فروش تحلیل‌هایی را که با چنین باورهایی همراه نیستند کاهش می‌دهد.

‌چند نمونه:

باور رایج اول: نظرسنجی‌ها در سال 2016 اشتباه از آب درآمده است.

باوری نادرست؛ میانگین نظرسنجی‌ها که چهار سال قبل در سایت RealClearPolitcs ارائه شد به‌درستی نتیجه انتخابات که پیروزی کلینتون در آرای ملی بود را پیش‌بینی کرد. حاشیه برتری در نظرسنجی‌ها 3.3 درصد بود و برتری واقعی و نهایی کلینتون در انتخابات 2.1 درصد.

باور رایج دوم: «محتمل و رایج» است کاندیدایی آرای مردمی را به دست آورد، اما آرای الکترال را نَه.

این ضعیف‌ترین احتمال در تاریخ انتخاباتی آمریکا است. از سال 1888 تا سال 2016 فقط دو بار چنین استثنائی رخ داده و از سال 1788 تا 2016 فقط پنج بار رخ داده است. تاکنون در ایالات‌ متحده 56 بار انتخابات برگزار شده است. بی‌تردید برای امری که احتمال وقوعش چنین استثنائی بوده نباید از گزاره «محتمل» استفاده کرد؛ بلکه یک استثنای بسیار استثنائی است که در تحلیل وقایع با «ذهن آرام» اغلب به‌حساب نمی‌آید.

باور رایج سوم: به‌صورت سنتی نظرسنجی‌ها نتوانسته‌اند پیروز انتخابات را درست حدس بزنند.

تقریبا تماما اشتباه. در سال 2012 میانگین نظرسنجی‌ها به‌درستی نامزد برنده -باراک اوباما- را پیش‌بینی کردند. اوباما سه درصد بیشتر از میانگین نظرسنجی‌ها رأی آورد. در سال 2008 در رقابت میان باراک اوباما و جان مک‌کین میانگین نظرسنجی برتری 7.6درصدی اوباما را نشان داد و نهایتا در انتخابات او برتری 7.3درصدی به دست آورد. در سال 2004، رقابت میان جورج بوش و جان کری، نتایج نظرسنجی‌ها پیروزی بوش با برتری 1.5درصدی را پیش‌بینی کردند و نهایتا او با برتری 2.4درصدی پیروز شد. در سال 2000، نظرسنجی‌ها آرای بوش را 48 درصد اعلام کردند و آرای واقعی او 47.9 درصد بود. در سال 1996، نظرسنجی‌ها پیروزی بیل کلینتون بر باب دل را برتری هفت‌درصدی پیش‌بینی کردند و کلینتون با برتری 8.4درصدی مجددا انتخاب شد. در سال 1992 نظرسنجی‌ها شکست جورج هربرت بوش با کسب 37 درصد آرا را پیش‌بینی کردند، او 37.4 درصد آرا را به خود اختصاص داد و انتخابات را به کلینتون 46ساله واگذار کرد.

باور رایج چهارم: در آمریکا اصلا رئیس‌جمهور تک‌دوره‌ای نداشته‌ایم.

ادعایی نادرست؛ جرالد فورد، جیمی کارتر و جورج بوشِ پدر، همگی رئیس‌جمهورهای تک‌دوره‌ای بوده‌اند که سال 1976 و1980 و 1992 انتخابات را به رقبای خود واگذار کردند.

جو بایدن بر اساس نظرسنجی روز یکشنبه 8.1 درصد از ترامپ پیشی گرفته است. بااین‌حال جامعه ایران -و البته خود جامعه آمریکا- هنوز برای باور این واقعیت که شانس بایدن برای بردن انتخابات ماه آینده «بسیار بیشتر» یا حتی «بیشتر» از ترامپ است با مقاومت روانی بسیار جدی روبه‌روست. می‌شود تحلیل‌های دقیقی در رابطه با نظرسنجی‌های اخیر انجام داد و به جامعه اطمینان‌ خاطر داد که «به‌احتمال بسیار بالا» ترامپ بازنده است. اما چنین تحلیل‌هایی پیش از ترسیم مواجهه عصبی جامعه با «ایماژِ ترامپ» با بی‌توجهی روبه‌رو خواهد شد. بنابراین پیش از ارائه یک تحلیل آماری و علمی، ضرورت جدی وجود دارد که این پرسش مطرح شود: ریشه روانی «نامیرایی» و «شکست‌ناپذیری» ترامپ در ذهن جامعه ایران از کجا می‌آید؟ چرا نمی‌خواهیم به شکست ترامپ «امیدوار» باشیم و امید خود را بازگو کنیم؟

اختلال استرس پسا‌‌ترامپ

چهار سال قبل «واقعه ترامپ» به‌راستی رخ داد. کاندیدایی که فاصله‌اش با هیلاری کلینتون، نامزد حزب دموکرات، در 9 آگوست 2016، 7.4 درصد بوده است، هشتم نوامبر در روز انتخابات، این فاصله را به 3.3 کاهش می‌دهد و در نهایت به دومین کاندیدا در 130 سال اخیر بدل می‌شود که بدون برخورداری از اکثریت آرای مردمی، به‌دلیل کسب اکثریت آرای الکترال وارد کاخ سفید می‌شود. جامعه آمریکا پس از انتخابات 2016 از وضعیت «شکست‌خورده انتخاباتی» که از منظر سیاسی کماکان نرمال بود، وارد وضعیت -نسبتا دائمی- «قربانی تحت آزار» (Abused) شد. آمریکا در سال 2016 با آن چیزی مواجه شد که از آن تحت عنوان «اختلال اضطراب پس از سانحه»

post-traumatic stress disorder (PTSD) یا با ترجمه دقیق‌تر «اختلال استرس پسا‌تروما (زخم روحی)» نام برده می‌شود. به این معنی که شهروندان در آمریکا با این سانحه یا زخم مواجه شدند که شیوه مشارکتشان در انتخابات به پیروزی مردی با سوابق هولناک (زن‌ستیزی، فساد جنسی، نفرت‌پراکنی، نژادپرستی و فساد اقتصادی قابل ‌توجه) منجر شده است. فاعل سیاسی به‌دلیل تشعشعات شدید سانحه تحت ‌تأثیر عصبی و اضطرابی تجربه‌نشده قرار گرفته و از آن پس در معرض این تهدید قرار می‌گیرد که از منظر شناختی و تحلیلی دچار صدمه جدی می‌شود، یعنی «استثنا» (سانحه بد-تروما) برای او به «قاعده» تبدیل می‌شود و تصور می‌کند «روال» بر مبنای استثناها پیش خواهد رفت.

مواجهه قربانی با آزارگر

ترجمه بخشی از مصاحبه‌ای که به‌تازگی دکتر سث نورهولم، عصب‌شناس و یکی از پیشروترین متخصصان اختلال استرس پسا‌تروما و «هراس» در جهان با مجله «سالن» انجام داد، برای روشن‌تر‌شدن ماجرا کمک‌کننده است:

مجله سالن: چرخه‌ای از فراز‌‌ و نشیب، بالا و پایین، امید و یأس در عصر ترامپ وجود دارد، زمانی که به نظر می‌آید او متوقف شده است، مجددا جان سالم به در می‌برد و قدرتمندتر می‌شود. این ترن هوایی عاطفی (اشاره به قطارهای غلتان شهربازی‌ها) چه تأثیری بر مردم آمریکا داشته است؟

دکتر نورهولم: این ماجرا با مدل ارتباط آزارگرایانه Relationship ‌Abusive تطبیق دارد. اگر ارتباط آزارگرایانه را مدنظر قرار دهید، قربانی‌ها اغلب به خود می‌گوید: «فردا اوضاع بهتر می‌شود، چرا‌که فردا خانواده‌ام می‌آیند». یا اینکه در اداره پلیس فرم ادعای آزار را پر کرده‌اند و قدم‌هایی برداشته‌اند تا شرایط آزارگرایانه تغییر کند؛ اما اگر آن گام‌ها برای پایان آزار عمل نکند چه؟ این چرخه تأثیر منفی ترکیبی و جمع‌شونده دارد. مردم آمریکا از نظر روان‌شناختی مورد آزار دونالد ترامپ قرار گرفته‌اند. تمام آن گزارش‌ها در ارتباط با بزهکاری‌ها او از زمان رسوایی روسیه به بعد را در نظر بگیرید، ماجرای افشاگر (شنود مکالمه ترامپ با رئیس‌جمهور اوکراین)، تمام آن حجم مدارک. مردم آمریکا، به‌مثابه قربانی تحت آزار می‌گویند: «اوکی. قدری امید دارم. مقامات (قضائی) این مسئله را دنبال خواهند کرد». بعد می‌بینند ویلیام بار را می‌خرند و گزارش مولر هم رقیق و آبکی و نادرست ارائه می‌شود و هیچ‌چیز به‌معنای عقوبت رخ نمی‌دهد. مردم آمریکا که قربانی آزار‌دیده هستند می‌گویند: «اوکی، این نشد». بعد دوره سوگ، دلمردگی و غم است. بعد از آن مردم آمریکا می‌گوید: «اوکی. قدم بعدی که می‌توانم بردارم چیست؟». بعد می‌بینند که ترامپ استیضاح شده است. حالا جمع‌بندی این می‌شود: «اوکی. این قرار است آن مکانیسمی باشد که می‌توانم از طریق آن ارتباط آزارگرایانه را پایان دهم». حالا وارد آن روند (استیضاح در) دسامبر و ژانویه می‌شویم. صفی از شاهدان و کل این اطلاعات لعنتی وجود دارد. به نظر می‌رسید کار ترامپ تمام است، اما دوباره ترامپ از همه اینها قسر در می‌رود. خوی جنگ‌طلبی ترامپ و یادآوری‌ها مبنی بر اینکه او به تسلیحات هسته‌ای دسترسی دارد شبیه آن است که آزارگر به شریک عاطفی خود می‌گوید: «یادت باشد، من با هفت‌تیر خود می‌خوابم». بنابراین حرفم این است که ما به‌عنوان متخصصان سلامت روان منتظر بودیم که بیماری روحی در عصر ترامپ تشدید شود، حالا هم که با یک بیماری همه‌گیر کنترل‌نشده که 200 هزار نفر را کشته و زندگی میلیون‌ها تن را به خطر انداخته، همراه شده است. مردم آمریکا، به‌مثابه قربانیان آزار ترامپ، اینک می‌گوید: «لعنت، این هم نمونه‌ای دیگر از اینکه هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد».

‌‌جامعه ایران، قربانی آزاردیده ترامپ

با این مقدمه من مایل هستم جامعه ایران را هم پس از جامعه آمریکا -یا اصلا پیش از جامعه آمریکا- قربانی جدی آزارهای ترامپ قلمداد کنم. هرچه نباشد جامعه آمریکا به‌دلیل آزارهای ترامپ به فقر و فلاکتی دچار نشد که ما ایرانی‌ها در سه سال اخیر تجربه‌ کردیم. بر همین مبنا می‌شود کاملا دریافت که چرا جامعه ایران از زمان بروز کشنده و کشدارِ ویروس کرونا در آمریکا در ماه اسفند و بعد تظاهرات بسیار گسترده ملی علیه نژادپرستی در سراسر ایالات متحده در ماه خرداد و تیر و بعد سیل نظرسنجی‌های ماه مرداد و شهریور که کاهش شدید اقبال به ترامپ در انتخابات را نشان می‌داد، کماکان از پذیرش این «امید» که ترامپ ممکن است از صحنه سیاسی آمریکا حذف شود و ارتباط «ما قربانیان» با یک «آزاردهنده» بی‌رحم قطع شود، سر باز می‌زند. به دیگر بیان، جامعه ایران از اردیبهشت 97 تا شهریور 97 -دوره بهت‌برانگیز افزایش 400درصدی قیمت ارز- به‌عنوان قربانی ترامپ در وضعیت آزاردیدگی قرار گرفت و با توقف موقت سقوط ارزش پول ملی در اواسط پاییز همان سال، وارد اختلال استرس پساتروما شد. متعاقبا با امیدبستن به حل‌وفصل ماجرا سوار بر قطار غلتان و مارپیچ عاطفی‌ای شد که نسبت به تجربه آمریکایی‌ها به‌شدت سرسام‌آورتر و اضطراب‌آلودتر بود؛ زیرا جامعه تمامیت مدنی خود را از منظر حداقل‌های اقتصادی برای زیست آبرومندانه تحت خطر می‌دید. حداقل دستمزد در ایران از 300 دلار در سال 96، امسال به 60 دلار در ماه رسیده است. ترامپ جدا از طراحی نقشه‌ای همه‌جانبه برای فوران فقر در کشور، بارها و بارها به‌صورت صریح ایران را به‌منزله یک ملت تحقیر کرد؛ نخستین دستور اجرائی که او در قامت رئیس‌جمهور آمریکا امضا کرد، ممنوعیت سفر ایرانیان به ایالات‌ متحده بود، او دست‌کم دو بار از «ملت تروریست» برای توصیف ایران استفاده کرد و زمستان گذشته نیز تهدید کرد

52 مرکز فرهنگی ایران را با حمله نظامی با خاک یکسان می‌کند.

ناامیدی یونانی، ویرانی‌خواهی آلمانی

جامعه ایران در دوسال‌و‌نیم گذشته، دست‌به‌گریبان با فقری تحمیل‌شده و اضطراب خوفناک ناشی از آن، چندین بار به برکناری ترامپ یا سازش او با حاکمیت خودمان امید بسته و بعد به‌شدت منکوب و مأیوس شده است. اینها را کنار امیدهای بسیار دیگری قرار دهید که در سیاست داخلی خودمان در دو دهه اخیر جوانه زد و اغلب حاصلی جز یأس و تحقیر به‌ همراه نداشت. در سلسله‌ای از ناامیدی حاصل از امیدبستن، در حقیقت مواجهه «ناامیدانه» با احتمال جدی شکست ترامپ، مکانیسمی است که ناخودآگاه جمعی ما ایرانی‌ها برای پیشگیری از احتمال وقوع یک فشار عصبی جدید در پیش گرفته است. از این منظر، جامعه تلویحا به اندیشه باستانی یونان گرایش یافته است. اسطوره پرومتئوس زمانی که مورد بازجویی شکنجه‌گران زئوس قرار می‌گیرد با این پرسش مواجه می‌شود که چه چیزی در وجود انسان‌ها قرار داده است. می‌گوید: «قدرت پیش‌بینی عذاب را از انسان‌ها گرفتم». می‌پرسند «چگونه؟» و پرومتئوس پاسخ می‌دهد: «من در دلشان امید کور کاشتم». اندیشه‌ای که در نویسنده معاصر و شهیر نیکوس کازانتزاکیس نیز هویدا است؛ او در «گزارش به خاک یونان» می‌نویسد: «نیچه به من آموخت به هر تئوری خوش‌بینانه‌ای بی‌اعتماد باشم». این ظاهرا نگاه گروه‌های عقلانیت‌گرا (Rational) اجتماعی است که در مواجهه با سوم نوامبر «ناامیدی» را برگزیده‌اند تا با احساس نوعی نگرانی لجام‌گسیخته از ناکامی دوباره مقابله کنند؛ یک وضعیت «سِر‌شدگی» کافکایی، تجربه نوعی هراس و دلهره بنیادین که می‌خواهد از «شناختن» سر باز بزند، اینکه شاید باید روندها را انکار کرد و از پیش‌بینی و تحلیل سر باز زد تا از شَر امید فرسوده‌کننده نجات یابیم.

ایران در سال 2018 (1397) نسبت به سال 2017 (1396) با افزایش 223درصدی میزان تورم مواجه می‌شود؛ یعنی از نرخ تورم 9.6 به نرخ تورم 31.2 می‌رسد. میزان افزایش تورم سال 98 نسبت به سال 96، 328 درصد بوده است. تجربه آزاردیدگی بخش‌هایی از جامعه ایران و وضعیت پساتروما در ارتباط با ترامپ بسیار دهشتناک بوده است. اگر ترامپ پرستیژ شهروندی شهروندان آمریکا را مورد حمله قرار داد، در ایران آنچه مورد حمله او و همدستانش قرار گرفت مدنیت شهروندی بود؛ یعنی اینکه ترامپ با فقیرسازی شدید شهروندان ایرانی کوشش کرد بخش‌های جدی از اقشار بی‌پناه‌تر جامعه را از لبه مدنیت به پایین پرت کند تا نوعی «طبقه پست» (The Rabble -‌اصطلاحی هگلی در اقتصاد- سیاسی برای توصیف فاعلانی که در فراز و فرودهای اقتصادی -تورم شدید یا بی‌کاری شدید- آبرویشان را تماما از دست داده‌اند و حالا فاعلیت سیاسی خود را برای هیچ‌چیز جز تمنای نابودی کامل همه‌چیز نمی‌خواهند) خلق شود که چاره همه‌چیز را در ویرانی تمام‌عیار -‌نه‌فقط دولت، بلکه حتی جامعه مدنی و تمام استقرار حقوقی ساخته جامعه مدنی- جست‌وجو می‌کند. بررسی تجربه جامعه آلمان با ابرتورم دهه 1920 و شمایل ترسناکی که آن جامعه در دهه 1930 به خود گرفت برای فهم مخاطراتی که بخش‌هایی از جامعه ایران به‌ واسطه آزارگری ترامپ در سه سال گذشته با آن روبه‌رو بوده، درس‌آموز خواهد بود. برخی گروه‌های اجتماعی در ایران بر اثر آزاردیدگی دهشتناک‌تر در سه‌ سال اخیر احتمالا تا حدی آرزوی انتخاب مجدد ترامپ را هم دارند. گروه‌هایی که تحت آسیب‌های روحی بسیار شدیدتر (نسبت به گروه ناامیدی‌طلب) به «سر آمدن» معتقد شده‌اند و خواستار پایان «عقل سلیم» و «خرد و روشنگری» هستند، می‌پندارند رهایی در ویرانی است و ترامپ قادر است ویرانی را به سرانجام برساند، هرگونه سامان‌گرفتن را مضر می‌دانند و می‌گویند پیش از تخریب همه‌چیز نباید هیچ‌چیز ساخته شود. این گروه‌ها به‌شدت آرزوی پیروزی ترامپ را دارند و بنابراین هر تحلیلی را که خلاف آن متصور شود، نه‌تنها نادرست بلکه حتی «خائنانه» تشخیص می‌دهند.

با شرحی که رفت به ‌نظر می‌آید هرگونه تحلیلی که از خوش‌بینی و امید نسبت به آینده -در رأس آنها شکست ترامپ در انتخابات، متعاقبا کاسته‌شدن از تنش‌ها در روابط ایران و آمریکا و در نتیجه رهایی از یک فشار اقتصادی کشنده- حکایت داشته باشد، فعلا با بی‌اعتنایی جامعه روبه‌رو خواهد شد. مکانیسم مذکور به‌صورت معکوس تلاش دارد به‌ دنبال فکت‌های آماری -‌هرچند ضعیف- و فکت‌های تاریخی -هرچند استثنائی- بگردد که اتفاقا بر سناریوی «ناامیدانه» تأکید دارد. در چنین فضای ذهنی احتمالا آن تحلیل‌هایی مخاطبان بیشتری به خود جلب می‌کنند که همسو با تشنج‌های عاطفی مذکور است. با وجود این، ضرورت دارد تحلیلگران و رسانه‌هایی که بر اساس تجزیه و تحلیل‌های علمی باور دارند بایدن شانس بالا (و حقیقی) برای غلبه بر ترامپ دارد، تحلیل خود را به‌طور صریح ارائه کنند تا آن بخش‌هایی از جامعه که با وجود زخم‌های روحی و اضطراب کماکان گرایش به فهم تحولات از طریق آمار و تحلیل‌های علمی و مستدل -و نه تحلیل‌های عوام‌گرایانه- دارند، فرصت برخورداری از داده‌های به‌روز و دست اول را از دست ندهند.

**************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات