صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۲  ، 
شناسه خبر : ۳۵۷۳۲۶

آقای خاتمی! همراهی با مردم یا همکاری با دشمن؟!

حسین شریعتمداری
۱- عطار نیشابوری در «‌تذکرة الاولیاء‌» داستانی را نقل می‌کند که صرفنظر از میزان صحت آن، درس‌آموز و عبرت‌انگیز است. عطار می‌نویسد؛ 
« منصور حلاج را که به دار می‌کشیدند، جمعی از مردمان که او را نمی‌شناختند در پای چوبه دار به او سنگ می‌انداختند. شیخ شبلی که از آشنایان بود نیز کلوخی به سوی او پرتاب کرد. منصور حلاج که در مقابل سنگ‌اندازی دیگران ساکت بود و ناله و گلایه‌ای نمی‌کرد، از کلوخی که شبلی انداخته بود آهی کشید و ناله سر داد. عطار می‌نویسد: «‌او را گفتند؛ از این همه سنگ هیچ آه نکردی؛ از گِلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آن روی که آنها نمی‌دانند و معذورند؛ از او آه می‌کشم که او می‌داند که نمی‌باید اندازد»!
۲- دشمنان تابلو‌دار و شناخته شده اسلام و انقلاب از یک سال قبل تبلیغات گسترده و پُر‌حجمی را با هدف مایوس کردن مردم از انتخابات و بی‌اثر بودن آن، آغاز کرده و تمامی رسانه‌های تحت مدیریت خود را در این عرصه به کار گرفته بودند‌. علاوه‌بر ده‌ها رسانه رسمی وابسته به دولت‌های آمریکا و اروپا، نظیر بی‌بی‌سی فارسی، VOA‌، شبکه تلویزیونی فارسی‌زبان دویچه‌وله آلمان، ایندیپندنت‌، یورو‌نیوز‌، رادیو فردا، رادیو زمانه هلند و‌... صدها شبکه تلویزیون ماهواره‌ای و هزاران کانال در فضای مجازی و برخی از سایت‌ها و روزنامه‌های زنجیره‌ای نیز ماموریت مایوس کردن مردم از انتخابات و تشویق آنها به خودداری از حضور در پای صندوق‌های رأی را برعهده داشتند.
۳- انتخابات برخلاف تبلیغات گسترده و هجوم پر‌حجم دشمنان بیرونی و پادوهای داخلی آنها، با حضوری پر‌شور و برخاسته از شعور مردم برگزار شد. بدیهی است که نمی‌توان تبلیغات گسترده و یکساله دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها را نادیده گرفت و از دیگر سوی برخی از مشکلات اقتصادی و معیشتی نیز اگرچه مانع حضور حماسی مردم نشدند ولی در مجموع کارکرد ویژه خود را داشتند. در این میان و با وجود این‌همه دشمنی‌ها و برخی نارسایی‌ها، حضور چشمگیر مردم در انتخابات را بی‌تردید باید حضوری حماسی و «‌جهاد فی‌سبیل‌الله» دانست و از این روی به قول حضرت آقا «دشمنان حدود یک‌سال با تبلیغات خود تلاش کردند تا مردم را از حضور در انتخابات منصرف کنند و انتخابات از رونق بیفتد اما مردم با حرکت بزرگ و حماسه‌آمیز خود در ۱۱ اسفند، به مواجهه با تلاش دشمنان رفتند، بنابراین، این حرکت یک جهاد بود‌». 
۴- جبهه موسوم به اصلاحات در جریان انتخابات به دو بخش تقسیم شدند. بخش اول که اکثر گروه‌های حاضر در جبهه اصلاحات در آن جای گرفته بودند، ضمن آن که مانند همیشه انتقاداتی به روال جاری امور داشتند، تاکید می‌کردند که در انتخابات شرکت می‌کنند و به فهرست نامزدهای مورد قبول خود در تهران و سایر استان‌ها رای خواهند داد. برخی اعضای این طیف از جبهه اصلاحات‌، به تبلیغات پر حجم دشمن برای پیشگیری از حضور مردم در انتخابات اشاره کرده و صریحاً اعلام می‌کردند که عدم شرکت در انتخابات، همراهی با دشمنان اسلام و انقلاب است. از این روی اصرار داشتند که حضورشان در پای صندوق‌های رای رسانه‌ای نیز بشود، که شد. این طیف ۱۶۵ نامزد برای انتخابات مجلس شورای اسلامی معرفی کردند که ۴۵ تن از آنها در دور اول به مجلس راه یافتند. طیف یاد‌شده دریافته بودند که خودداری از شرکت در انتخابات بدون کمترین تردید، همکاری و همراهی با دشمن است. اقدام این طیف صرفنظر از اشکالات قابل توجهی که به کارنامه فعالیت سیاسی و بینش و منش آنها وارد است، اقدامی هوشمندانه تلقی می‌شود. 
۵- طیف دوم از جبهه موسوم به اصلاحات که شمار بسیار اندکی از این جبهه را شامل می‌شوند و آقای خاتمی ادعای سردمداری آنها را یدک می‌کشد، از شرکت در انتخابات خودداری کردند. اقدام این طیف از مدعیان اصلاحات به وضوح و بدون کمترین تردید، همراهی با دشمنان تابلودار نظام بوده است. آنها از تلاش گسترده و همه‌جانبه دشمن برای پیشگیری از حضور مردم در انتخابات با خبر بوده‌اند و با افرادی که به دلایل متفاوت، از جمله کم‌اهمیت دانستن انتخابات، بی‌خبری از تلاش دشمن و یا تصوراتی درباره مشکلات معیشتی، از شرکت در انتخابات خودداری کرده بودند، تفاوت اساسی و بنیادین دارند. خاتمی می‌داند که عدم حضور در انتخابات خواسته بارها اعلام شده آمریکا، اسرائيل، انگلیس و سایر هم‌پیمانان غربی و عبری و عربی آنهاست. آقای خاتمی در فتنه آمریکایي اسرائيلی ۸۸ هم برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران از دستورالعملی که جرج سوروس صهیونیست در جریان دو بار ملاقات به وی دیکته کرده بود پیروی کرد و به جای همراهی با مردم وطن خویش، با دشمنان تابلو‌دار اسلام و انقلاب همپیمان شد و با ادعای تقلب در انتخابات که به گفته ریچارد ‌هاوس، مسئول شورای روابط خارجی آمریکا، «‌رمز جنبش سبز»! بود به میدان مقابله با اسلام و انقلاب آمد. خاتمی از کیهان به خاطر افشای ملاقات‌هایش با جرج سوروس شکایت کرده است ولی از آنجا که می‌داند اسناد غیر قابل انکاری از این ملاقات پنهان و توطئه مقابله با نظام در اختیار داریم، پیگیر شکایتش نیست. 
۶ - آقای خاتمی که متوجه شده است، همراهی اخیر ایشان با آمریکا و اسرائيل از نگاه این و آن پنهان نمانده است، به ترفند فرار به جلو متوسل شده و دیروز در جمع تعدادی از مدعیان اصلاحات، عدم شرکت خود در انتخابات را «‌همراهی با مردم‌»! نامیده است! و توضیح نداده است که منظورش همراهی با کدام مردم است؟! باید گفت؛ جناب خاتمی! خودداری از شرکت در انتخابات دستورالعمل رسماً اعلام شده و اصرار شده آمریکا و اسرائیل است. مگر نیست؟! چرا همراهی و همکاری علنی خود با آمریکا و اسرائیل را همراهی با مردم! جا می‌زنید؟! بله، مانند همیشه،جمعی از مردم در انتخابات شرکت نکردند. بر اساس آمار موجود، در انتخابات سال ۹۸ (مجلس یازدهم) نیز میزان مشارکت ۴۲,۵ درصد بود و در انتخابات اخیر ۴۱ درصد است. ادعای شما از کجای این آمار استخراج و استنباط شده است؟! جنابعالی مانند فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ دست به خیانت زده‌اید و حالا که متوجه شده‌اید مردم به هویت شما پی برده‌اند برای لاپوشانی آسمان و ریسمان می‌کنید! 
۷- در جریان فتنه ۸۸ نتانیاهو آقای خاتمی و دوستان مدعی اصلاحات ایشان را «‌بزرگ‌ترین سرمایه اسرائیل در داخل ایران معرفی کرد‌». باید از خاتمی پرسید اولاً؛ چه گزکی در دست اسرائیل دارید که هرگز حاضر به تکذیب نظر آنها نشده‌اید؟! و ثانیاً اقدام اخیر شما چه تفاوتی با خواسته رسماً اعلام شده آمریکا و اسرائیل دارد؟! ما اسناد فراوان و غیر قابل انکاری در دست داریم که از هویت واقعی و ضد‌وطن شما حکایت می‌کند. چرا شکایت خود از کیهان را دنبال نمی‌کنید تا این اسناد رسماً نیز بر ملا شود. ما بارها به بخش‌های قابل توجهی از این اسناد اشاره کرده‌ایم و‌لی انتظار از دستگاه قضائی آن است که شکایت آقای خاتمی از کیهان را به جریان بیندازد و جلسه دادگاه را نیز علنی کند تا همگان از هویت واقعی او باخبر شوند.
ترامپ در جاده پیروزی
امیرعلی ابوالفتح 
همان گونه که پیش‎بینی می‎شد، در روز «سه‎شنبه بزرگ»، جو بایدن و دونالد ترامپ در انتخابات مقدماتی دموکرات‎ها و جمهوری‎خواهان به پیروزی قاطع رسیدند. گرچه هنوز هیچ کدام، نامزد نهایی احزاب اصلی آمریکا نیستند، اما شکست دادن آنان در ادامه انتخابات مقدماتی، تقریبا غیرممکن شده است. گرچه اوضاع جو بایدن در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا مناسب نیست، اما نتایج نظرسنجی ها هم قابل اتکا نیستند، آن هم هشت ماه پیش از انتخابات. در سال 2016 هیلاری کلینتون و در سال 2020 دونالد ترامپ در نظرسنجی ها جلوتر بودند اما هر دو در انتخابات شکست خوردند. با این حال این مسلم است که امید دشمنان دونالد ترامپ برای رد صلاحیت وی در انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا با حکم دیوان عالی فدرال بر باد رفت. آخرین امید آنان، شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری است که با گذشت زمان، آن هم کم‎رنگ‎تر می شود. پیروزی ترامپ در سه‎شنبه بزرگ در حالی رقم خورد که چند روز قبلش،پس از چند ماه کشمکش سیاسی و حقوقی در ایالات متحده آمریکا، دیوان عالی فدرال آمریکا حکمی صادر کرد که در آن حکم دیوان عالی ایالت کلرادو را مبنی بر رد صلاحیت دونالدترامپ برای شرکت در انتخابات مقدماتی ایالت رد کرده بود. ماجرا از آن‎جا شروع شد که دادگاهی در ایالت کلرادو دونالدترامپ را متهم کرد به مشارکت در اتفاقات6 ژانویه 2021 که ازآن به عنوان شورش علیه کنگره ایالات متحده آمریکا یاد می‎شد. در این روز طرفداران دونالدترامپ که نسبت به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 معترض بودند، تلاش می‎کردند که از اعلام رسمی پیروزی جو بایدن در انتخابات جلوگیری بکنند؛ آن ها به کنگره حمله کردند و وارد ساختمان شدندو 4الی 5 نفر از پلیس ها در جریان این حمله کشته شده و حمله‎کنندگان باعث تخریب بخشی از ساختمان یا اموال کنگره شدند و در حقیقت هرج و مرجی در واشنگتن به وجودآمد. مخالفان ترامپ مدعی و معتقد هستند  و همچنین اعلام کردند که این جریان در پی دعوت ترامپ از حامیانش در روز 6 ژانویه 2021 رخ داده است و ترامپ در این مشارکت داشته است. از سوی دیگر متمم 14 قانون اساسی ایالت متحده آمریکا در بند سوم، اعلام می کند هر کسی که در شورشی علیه دولت ایالات متحده مشارکت داشته باشد از تصدی مناصب انتخابی محروم می شود و اجازه شرکت در هیچ انتخاباتی را ندارد. این متمم پس از جنگ داخلی به تایید و تصویب رسید،آن‎هم با این هدف که جلوی حضور و بازگشت  به قدرت عوامل و کارگزاران ایالت‎های شورشی که در پی جنگ داخلی از ایالات متحده آمریکا جدا شده بودند و کشور جدیدی را تاسیس کرده بودند، گرفته شود. ولی در تاریخ آمریکا موارد بسیار معدودی بوده است که مستند به بند سوم متمم 14 قانون اساسی مانع شرکت افراد در انتخابات در این کشور شده باشد. شواهد تاریخی نشان می دهد که بیش از صد سال هیچ فردی مستند به این بند از قانون اساسی از شرکت از انتخابات محروم نشده است. در نهایت دیوان عالی حکمی صادر کرد که نام ترامپ نباید در برگه های  رای مقدماتی حزب جمهوری‎خواه درج شود. به دنبال آن 2 ایالت دیگر هم از این جریان پیروی کردند؛ البته به اندازه ایالت کلرادو حکم قاطعی ندادند ولی  اگر کلرادو توانایی پیدا می کرد که در این پرونده موفق شود، می توانست این قضیه به دیگر ایالت های آمریکا هم تسری پیدا کند. در نهایت با اعتراضی که وکلای ترامپ نسبت به حکم دیوان عالی ایالت کلرادو دادند، پرونده به دیوان عالی ارجاع داده شد و دیوان عالی با  اکثریت قاطع 9 عضو دیوان، رای به ابطال حکم ایالت کلرادو داد. اصلی ترین دلایل حقوقی که دیوان عالی  مطرح کرد، این بود که صلاحیت مستند کردن متمم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا صرفا در اختیار کنگره است و این نهاد حق دارد افراد را به اتهام شرکت یا مشارکت در شورش از شرکت در انتخابات محروم بکند و ایالت ها در این زمینه اختیاری ندارند و به همین دلیل حکم داد که نظر حقوقی دیوان عالی کلرادو معتبر نیست و بنابراین دونالد ترامپ می تواند در انتخابات مقدماتی و به دنبال آن در انتخابات سراسری شرکت بکند که این یک موفقیت و پیروزی بزرگ برای دونالد ترامپ است البته اگر هم دیوان به نفع ایالت کلرادو رای صادر می کرد ، راه های دور زدن قانون وجود داشت؛  به این شکل که جمهوری‎خواهان تهدید کرده بودند به جای انتخابات مقدماتی که نیازمند برگ رای بود و شهروندان نظرات شان را در صندوق رای می اندازند، این انتخابات را به صورت انجمن های حزبی برگزار کنند که در این صورت نیازی به چاپ برگ نیست و شهروندان در محل هایی که جمع می شوند، نظرات خود را در مورد نامزدها به صورت شفاهی اعلام می کنند و آرا شمارش می شود.با این حال،نتایج «سه شنبه بزرگ» نشان داد که شانس ترامپ برای این‎که رئیس جمهور آمریکا شود، اصلا کم نیست. با این‌حال دموکرات‌ها به آمریکایی‌ها مدام هشدار می‌دهند که دموکراسی در ایالات متحده با آمدن دوباره ترامپ به کاخ سفید در خطر خواهد افتاد
چرا مشارکت ۴۰ درصدی هم پیروزی است؟
حسین عبداللهی‌فر
 انتخابات یازدهم اسفند شگفتانه‌های زیادی داشت که یکی از آن‌ها تحلیل میزان مشارکت آن است. 

درحالی که عده‌ای مشارکت حدوداً ۴۱ درصدی را یک پیروزی و موفقیت برای نظام اسلامی می‌خوانند و پیام تبریک می‌فرستند، عده‌ای آن را به دلیل پایین‌تر بودن از میزان مشارکت در انتخابات‌های گذشته یک شکست تحلیل کرده و به آسیب‌شناسی می‌پردازند. البته طبیعی است که مخالفان نظام اسلامی، معاندان و جریان‌های تحریم کننده انتخابات این مشارکت را شکستی برای نظام سیاسی خوانده و آن را نشانه قدرت و وزن اجتماعی خویش می‌دانند. این دوگانگی تحلیلی ریشه در چند خطای اساسی دارد که عبارت‌اند از:
الف) عدم توجه به وضعیت حاکم بر انتخابات: چنانچه شرایط حاکم بر ظرف زمانی انتخابات ۱۴۰۲ عادی و معمولی تصور شود، بدون تردید این میزان از مشارکت نوعی ضعف و آسیب تلقی می‌شود. هرچند مشارکت بالای ۴۰ درصد از میانگین نرخ مشارکت در کشور‌های مدعی مهد دمکراسی بیشتر بوده و چه بسا انتظار افزایش مشارکت در سال‌های آینده مبنای علمی و عقلی نداشته باشد. چراکه نه تنها نسبت مستقیمی بین میزان مشارکت با عمر نظام سیاسی وجود نداشته بلکه این نسبت در کشور‌های جهان معکوس بوده است. چنانچه مشارکت ۲۶ درصدی در کشور‌های اروپایی را نشانه ثبات سیاسی تلقی کرده و هیچ کس مدعی کاهش مشروعیت سیاسی آن‌ها نمی‌شود. 
اگر شرایط حاکم بر کشور در سال جاری را واقع بینانه‌تر نگریسته و به تهاجم وسیع دشمن و برنامه‌ریزی جهت کاهش مشارکت تا ۲۰ درصد توجه شود، مشارکت ۴۱ درصدی ملت ایران یک پیروزی بزرگ و شکست قطعی خط تحریم تلقی می‌شود. چنانچه پیروزی ملت ایران در دفاع مقدس با همین استدلال تحلیل می‌شود. بر کسی پوشیده نیست که ایران در هشت سال دفاع مقدس مورد هجمه دشمنانی قرار داشت که با هدف تجزیه ایران وارد خاک کشورمان شده و شهر‌های زیادی در جنوب و غرب را به اشغال خود درآورده بودند. ناکام گذاشتن دشمنی که دنیا پشت سر آن بود، پیروزی بسیار مهمی محسوب می‌شود. تنها تفاوت موقعیت دفاعی مردم ایران در این سال‌ها با دوران دفاع مقدس در این است که در دهه شصت آن‌قدر ضعیف بودیم که دشمن گمان می‌کرد می‌تواند به سادگی به اهداف شومش برسد و، اما امروزه آن‌قدر قوی شده ایم که تنها راه موفقیت خویش را در جنگ ذهنی و شناختی جست‌وجو می‌کند تا شاید با تحریف بتواند افکار عمومی را از پی بردن به شکست خویش در میدان منحرف نماید. 
در این نگاه حتی آرای سفید که درصد قابل توجهی هم داشته است، رأی به نظام اسلامی و کمک به مشارکت ضمن داشتن اعتراض باید تحلیل کرد. 
ب) کمیت گرایی صرف و بی‌توجهی به کیفیت رأی: 
اگرچه بر اساس دمکراسی هر شهروند، یک رأی بیشتر ندارد، اما آرایی که در فضای تحریم به صندوق‌ها ریخته می‌شود بسیار متفاوت از آرایی است که تحت تاثیر فضای روانی حاکم، دوقطبی‌های ساختگی و غلبه احساسات و هیجانات زودگذر به صندوق‌ها واریز می‌شود؛ لذا یکی از ویژگی‌های آرای این دوره بنا به تعبیر مقام معظم رهبری نوعی جهاد بود. بنابراین مشارکت ۴۱ درصدی، نه تنها بیانگر کاهش مشروعیت و سرمایه اجتماعی نظام نیست، بلکه می‌توان گفت آرای خالصانه وفاداران سخت نظام اسلامی افزایش نیز یافته است. 
ج) خطای آماری در سنجش مشارکت با سقف صددرصدی: برخی از سیاسیون برای تضعیف نظام اسلامی و کاهش ارزش رأی مردم در این انتخابات، سقف مشارکت را صددرصد گرفته و مکرر مدعی می‌شوند که ۵۹ درصد از مردم در انتخابات شرکت نکرده‌اند. این در حالی است که بالاترین نرم مشارکت در انتخابات‌های مجالس گذشته از ۷۵ درصد بیشتر نبوده است؛ لذا منطق و انصاف ایجاب می‌کند که میزان مشارکت را با آن رقم سنجیده شود. ضمن آنکه در برخی از این انتخابات افزایش مشارکت به قیمت کاهش کارآمدی و انحراف روند قانون گذاری از خدمت به مردم، متوجه نوکری اجانب گردیده و حتی برای رسیدن به اهداف خویش دست به تحصن و استعفای دسته جمعی زدند. 
د) اشتباه محاسباتی در تعمیم کاهش رأی به کاهش کارآمدی: عده‌ای با اغراض سیاسی تلاش می‌کنند تا کاهش مشارکت را کاهش کارآمدی نظام اسلامی قلمداد کنند در حالی که کاهش مشارکت الزاماً ریشه در ناکارآمدی نداشته و نمی‌توان انتظار داشت با افزایش رفاه نسبی در کشور مشارکت نیز افزایش یابد. چنانچه در گذشته نیز مشارکت بالای مردم بیانگر رفاه در دهه ۶۰ نبوده و کسانی پای صندوق‌های رأی حاضر می‌شوند که از رفاه کمتری برخوردار بوده‌اند. ضمن آنکه این نسبت در کشور‌های غربی مدعی توسعه‌یافتگی و رفاه بیشتر مصداق عینی ندارد.

صهیونیسم در بحران

محمدعلی صنوبری

این روز‌ها بیش از هر زمان دیگری منابع رسانه‌ای در غرب و رژیم صهیونیستی از آسیب‌پذیری و حتی احتمال سقوط کابینه نتانیاهو خبر می‌دهند. موضوع انتخابات زودهنگام دررژیم صهیونیستی مسأله جدیدی نیست و چندین‌بار در طول زمان جنگ مطرح شده است. برای انجام این کار باید ۶۱نفر به این طرح در کنست رأی بدهند که با توجه به چینش کنونی احزاب اسرائیل این امر ظاهرا دور از دسترس است، زیرا ۶۴نفر از احزاب فعلی با نتانیاهو همراهی می‌کنند.

با این حال فشار‌های زیادی علیه کابینه ائتلافی این رژیم وجود دارد و نظرسنجی‌ها بیانگر وخامت اوضاع داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی صهیونیست‌هاست. خروجی این روند به سود نتانیاهو نخواهد بود. به عبارت بهتر، احتمال برگزاری انتخابات زودهنگام کنست در رژیم اسرائیل بعید نیست. این اتفاق، پیروزی بزرگی برای مقاومت و فلسطین به حساب می‌آید، زیرا با انتخابات زودهنگام، کابینه نتانیاهو سرنگون شده و احتمالا کابینه جدید به واسطه بحرانی که در جنگ غزه مواجه شده، ناچار به پذیرش واقعیات و روی آوردن به پایان جنگ خواهد بود. صهیونیست‌ها جز این گزینه دیگری نخواهند داشت، زیرا حقایق متنی و فرامتنی جاری و آتی در جنگ غزه جایی برای انتخاب گزینه‌های دیگر برای آن‌ها باقی نمی‌گذارد. از ابتدای جنگ چندین‌بار به بهانه‌های مختلف، طرح فروپاشی کابینه حتی از سوی برخی شرکای ائتلافی وی نیز به مثابه یک تهدید علیه او مطرح شد. به‌عنوان مثال بن‌گویر، وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونیستی تهدید کرده بود اگر توافقی برای پایان جنگ صورت پذیرد، از ائتلاف خارج می‌شود. در این میان بحران‌های همزمان دیگری در ارتش، نهاد‌های اطلاعاتی و کابینه رژیم صهیونیستی وجود دارد که بر فرامتن جنگ غزه تاثیرگذاشته و صهیونیست‌ها رابیش از پیش مستاصل و ناتوان ساخته است. اخیرا نیز با توجه به پایان مدت تعویق طرح سربازی خریدی‌ها، کابینه باید تصمیمی در این رابطه بگیرد که آیا خریدی‌ها معافیت دارند یا باید به سربازی بروند. این تصمیم توسط وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس یعنی گالانت در حال بررسی است که باعث شده برخی احزاب شرکت‌کننده در کابینه ائتلافی تهدید به خروج از ائتلاف کنند. درست در چنین شرایطی نتانیاهو به باج‌خواهی‌های سیاسی خود ادامه می‌دهد و قدرت هضم شکست خود در این آوردگاه را ندارد. همان گونه که مسجل است، معادلات داخلی در اراضی اشغالی نیز همزمان با شکست این رژیم در جنگ غزه، مخدوش و بر هم ریخته شده و جایی برای تنفس نتانیاهو و کابینه ائتلافی وی باقی نگذاشته است. نتانیاهو تصور می‌کرد در مدت زمانی کوتاه با دستیابی به اهداف سه‌گانه اعلام شده توسط خود، یعنی اشغال نوار غزه، نابودی حماس وآزادی اسرای صهیونیست، این نبرد رابه پایان خواهد برد و موقعیت خود را نیز در تل‌آویو تثبیت خواهد کرد. اما اکنون شاهد شکست صهیونیست‌ها در دستیابی به این اهداف و در نتیجه، تشدید شکاف و بحران داخلی در اراضی اشغالی هستیم. این بحران (شکاف‌های داخلی در رژیم صهیونیستی) را باید در آینده‌پژوهی تحولات این رژیم اشغالگر به صورتی جدی مدنظر قرار داد. درچنین فضایی شاهد تصاعد بحران دراراضی اشغالی وبسط دامنه منازعات داخلی میان گروه‌های سیاسی در تل‌آویو خواهیم بود. 

پشت پرده تنش در روابط روسیه و غرب

عبدالرضا فرجی راد

 در چند روز اخیر تنش بین روسیه و غرب به ویژه با اروپا افزایش یافته است. پیشروی نیروهای روسی در جبهه های نبرد و به ویژه تصرف شهر اودیوکا که اهمیت استراتژیک برای اوکراین داشت این تصور را پدید آورده بود که ممکن است مقدمات گفت و گو بین اوکراین و روسیه توسط واسطه ها فراهم گردد.

به ویژه آن که کنگره آمریکا  کمک ۶۰ میلیارد دلاری آمریکا برای اوکراین را علیرغم پافشاری کاخ سفید هنوز تصویب نکرده و چشم انداز چندان مثبتی هم…

برای تصویب آن وجود ندارد. علاوه بر آن وضعیت جبهه های اوکراین،کمبود نیرو،فرار از سربازی و اختلاف بین زلنسکی و فرماندهان ارشد در رابطه با ادامه جنگ به این تصور دامن میزد.هر چند زلنسکی شخصا هر گونه آمادگی برای توافق و گفتگو را رد میکرد و همچون گذشته به فعالیت های خود ،سفر به دیگر کشورها و سخنرانی های روحیه بخش ادامه میداد اما بنظر میرسید که تحمل غرب از ادامه جنگ در حال به پایان رسیدن است.اما در روزهای اخیر اتفاقاتی رخ داده که عملی شدن این ذهنیت و گفتگو بین روسیه و اوکراین را بشدت تضعیف نموده است.احتمالا این دو عامل بر تیرگی هر چه بیشتر رابطه روسیه با اروپا و کاهش امید به گفتگو اثر گذاشته است. یکی شنود مکالمات فرمانده آلمانی که تایید میکرد آلمان موشک های بسیار پیشرفته با برد ۵۰۰ کیلومتری در اختیار اوکراین قرارداده است که می تواند عمق خاک روسیه را مورد هدف قرار دهد.

در همین مکالمه مشخص شد که بعضی فرماندهان بریتانیایی نیز در جبهه های جنگ در کنار نیروهای اوکراینی به هدایت آنها در جبهه ها فعالیت میکنند.این افشا گری باعث شد که مدودف اعلام کند آلمان رسما وارد جنگ با روسیه شده است و بعضی احزاب المانی نیز دولت را به پنهان کاری متهم کردند و همراه با بعضی رسانه ها اعلام نمودند که دولت شولتز میخواهد المان را وارد درگیری با روسیه نماید. عامل دومی که باعث تنش بیشتر شده این است که سفرای ۲۷ کشور اتحادیه اروپایی دعوت لاوروف وزیر خارجه روسیه برای حضور در وزارتخارجه و شنیدن حرفهای وی را نپذیرفتند بنحوی که مدودف با عصبانیت اعلام نمود سفرای اتحادیه باید از روسیه اخراج شوند و سطح روابط دیپلماتیک پایین بیاید.

سفرایی که وظیف دیپلماتیک خود را ندانند نباید در روسیه حضور داشته باشند. هر چند اعلام شد  دعوت لاوروف از سفرای اتحادیه اروپایی این بوده که میخواسته به آنها در مورد عدم دخالت در انتخابات ریاست جمهوری روسیه در ماه آینده هشدار دهد ولی واقعیت امر این است که شنود مکالمات تلفنی فرمانده آلمانی در مورد دادن موشک های پیشرفته و دور برد به اوکراین و حضور فرماندهان انگلیسی در جبهه های اوکراین باید موضوع اصلی سخنرانی لاوروف بوده باشد که اروپا جواب قانع کننده ای برای این دخالت با توجه به سند موجود نمی تواند داشته باشد.لذا با هماهنگی کشورهای عضو اتحادیه از بروکسل فرمان صادر شده که سفرا در این نشست حضور پیدا نکنند که البته برای روسیه بسیار سنگین تمام شده است.

در ادامه این تنش ها بود که روس ها علاقه ای به حضور در دو نشست دعوت شده در سوییس و استانبول در رابطه با جنگ اوکراین از خود نشان نداده اند. نتیجه همه این افزایش تنش ها این شده که مدودف معاون رییس شورای عالی امنیت ملی روسیه اعلام کند  اوکراین بخشی از خاک روسیه است و شرایط را برای هر گونه گفتگو جهت اتش بس را سخت نماید.بی شک دست برتر روسیه در جبهه ها و اشتباهات اخیر اروپایی ها در بیان اینگونه اظهارات از سوی مقام روسی بسیار موثر بوده و نشان میدهد روسها نسبت به گذشته امتیازات بیشتری را در گفتگوهای احتمالی اتی طلب میکنند هر چند افزایش شکاف بیشتر بین کشورهای عضو اتحادیه اروپایی را در رابطه با جنگ اوکراین هم از نظر دور نداشته اند.باید دید که ایا پوتین که تصمیم گیرنده اصلی است به اخراج ۲۷ سفیر اروپایی از مسکو و قبول پیامدهای ان تن می دهد یا خیر

مسؤولیت ما از بلوچستان تا غزه
عباد محمدی
 چند روز پیش برای خرید به یکی از منطقه‌های جنوب تهران رفته بودم، یکی از کاسب‌ها تاکید داشت که هزینه خرید را به نام خانمی کارت به کارت کنم! خب! طبیعتا پیداست که این خواسته دیگر برای اغلب ما ایرانی‌ها حداقل یک بار تکرار شده یا حداقل درباره آن شنیده‌ایم. موضوع هم کاملا آشکار است: «فرار از پرداخت مالیات». فروشنده که پافشاری حقیر را برای پرداخت با کارتخوان دید، کاملا برانگیخته گفت: «من دوست ندارم مالیات بدهم برود غزه خرج شود!» راستش این جمله و طرح آن از سوی یک ایرانی برایم خیلی غریب آمد. آیا رسوخ این سطح از تفسیر انحرافی در ذهن یک هموطن واقعا طبیعی است، در حالی که ما نه حضور مستقیم در سرزمین‌های اشغالی داریم و نه اینکه مدل حمایتی ما در بیرون مرزها، مبتنی بر تامین مالی مستقیم است! ناخودآگاه به فروشنده گفتم، شما کارت بکش، من قول می‌دهم مالیات شما خرج رفع بحران سیل سیستان‌وبلوچستان شود. بماند که فروشنده آخر هم کارت نکشید و ما هم خرید نکردیم و دانستیم که این ترفند کاسبکارانه بوده است اما از آنجا که انگاره ذهنی یک فروشنده، کاملا سرایت‌پذیر است، به نظر می‌رسد پرداختن به 2 نکته در این مجال ضروری باشد. نخست آنکه مگر نمی‌شود هم حامی مردم مانده در سیلاب باشیم و هم نگران جان انسان‌ها و آه مظلومان؟ یعنی حمایت از ایران و ایرانی با حمایت از مقاومت در تعارض است؟ و دوم اینکه آیا «تامین هزینه جنگ از جیب مالیات‌دهندگان» که معمولا توسط دولت‌هایی مثل ایالات متحده در جریان است، در ایران هم رایج است؟
درباره نوع رفتار و سیاست‌گذاری ما نسبت به سیل و شرایط بحران و حتی شرایط غیر از بحران، منطق ما کاملا آشکار، واضح و قطعی است، «ما»ی ایرانی اعم از کارگزار و مردم موظف به حمایت از جامعه خود بدون هیچ کم و کاستی هستیم. این نگاه نه یک جمله شعاری است که هر از گاهی تکرار شود و نه یک جمله زیباست برای تماشاخانه‌ها، بلکه یک باور ملی است. باید از همه مردم ایران در همه شرایط و زمان‌ها برای عبور از سختی‌ها و مشکلات حمایت شود، این قطعی است و حامی چه کسی است؟ هم دولت، هم ملت. یعنی این یک وظیفه یک‌طرفه هم نیست و همه ما نسبت به یکدیگر وظیفه داریم و متعهد به اجرای آن هستیم. کاستی‌های کارگزاران را نیز بدون هیچ لکنتی فریاد می‌زنیم. چرا که در مساله منافع عمومی با کسی عهد اخوت نبسته‌ایم اما با قسمت دوم ماجرا یعنی «جان انسان‌ها و آه مظلومان» چه کنیم؟
ریشه این دست ادبیات انحرافی به سال 88 بازمی‌گردد؛ یکی از شعارهای معروف لیدرهای فتنه در آن زمان «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» بود. این شعار از همان زمان نیز نگاهی کاسبکارانه داشت! یعنی عده‌ای برای تامین منافع خود این دست عبارت‌ها را تکرار می‌کردند، آن زمان (و حتی امروز) به دنبال کاسبی سیاسی بودند و حالا در مغازه‌ها ابزار دست برخی‌ شده برای سود بیشتر! گزاره‌ای که از همان ابتدا نیز مشخص بود نه انسانی است، نه عقلانی! این جریان همواره القا می‌کرده که نظام جمهوری اسلامی ایران مردم خود را رها کرده و به دنبال تحقق ایده‌های خود در دوردست‌هاست. همین نوع تفکر، زمان سیل خوزستان نیز که گروه‌های مقاومت به کمک مردم ایران آمده بودند (یعنی حامی گروه مقاومت بود و حمایت‌پذیر مردم ایران) سعی در کارشکنی و منفعت‌طلبی سیاسی داشت و این عجیب نیست که گاهی منفعت‌طلبی‌ها اقتصادی شود. نکته این است که هر زمان و در هر مکانی این ادبیات به گوش شما خورد، بدانید که پای یک سوداگر در میان است، چرا که این جریان نشان داده دغدغه مردم را ندارد و صرفا با انسان‌ها «منفعت‌پرستانه» برخورد می‌کند.
این گروه فکری حرکتی را منکر می‌شود که می‌داند به نفع جامعه ایرانی است. چرا که حضور ایران در منطقه در وهله اول به منظور ایجاد امنیت در داخل کشور انجام می‌شود. امروز کمتر فردی که در صحت عقل به سر می‌برد می‌تواند منکر این موضوع شود که یک روزی راهبرد «جنگ را به داخل ایران می‌کشانیم» از سوی بسیاری از دشمنان ایران پیگیری می‌شد اما هیچگاه موفق نشد. یا شاید بازخوانی این جمله از نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل خالی از لطف نباشد که گفته بود «ایران باید با یک «تهدید معتبر هسته‌ای» روبه‌رو شود!» این گزافه‌گویی، چندان هم قدیمی نیست و تنها 2 هفته قبل از آغاز عملیات توفان الاقصی از سوی نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی گفته شد. به نظر می‌رسد گاهی برخی یادشان می‌رود تهدید واقعی است.
نکته دوم اینکه دولت آمریکا متهم به خرج مالیات برای جنگ است؛ اما این درباره ایران هم صادق است؟ باید اذعان کرد این رویکرد در ایران تحقق‌پذیر نیست، چراکه ما هیچ‌گاه پس از پیروزی انقلاب اسلامی خواستار جنگ نبوده‌ایم و هیچ زمان هم به سمت ایجاد جنگ در نقطه‌ای نرفته‌ایم. ما هیچ زمان ارتش و تجهیزات خود را برای آغاز درگیری به کشوری دیگر منتقل نکرده‌ایم. ما هیچ وقت در امور دیگر کشورها دخالت و تلاش نکرده‌ایم با استفاده از بمب و موشک، در آن کشور تغییر سیاسی ایجاد کنیم. اگر هم از گروه مقاومت حمایت کرده‌ایم، آموزشی و لجستیکی بوده است. راهبرد ایران در منطقه ایجاد ثبات و نظم، همچنین عدم تهدید شدن مرزهای کشورمان در نقطه صفر مرزی بوده است. در واقع یعنی اگر رژیم صهیونیستی در حال تهدید ماست ما این تهدید را از مرزهای خود دور کرده‌ایم و در نقطه‌ای دیگر در حال پاسخ به آن هستیم. پیداست برای تامین امنیت باید هزینه کرد و نمی‌توان منتظر ماند تا دشمن در کشور درگیری به راه بیندازد و بعد ما به فکر تامین امنیت باشیم. حال اگر کاسبی چه از منظر سیاسی و چه از بابت اقتصادی می‌خواهد سود کند، باید بپذیرد این خواسته درگرو تامین امنیت است. اینکه شما در همه زمان‌ها (به ویژه ایام بحران) به کمک گروه‌های مختلف امدادی و مردمی، روانه منطقه بحران شوید، نوعی مسؤولیت‌پذیری در قبال جامعه است و همچنین تأکید بر وظیفه دولت اما این مسؤولیت‌پذیری نباید صرفا در مرزها باقی بماند و شما باید فکر خود را از مرزهای جغرافیایی خارج کنید. گاهی این پذیرش مسؤولیت، با حضور در میدان ثابت می‌شود (مانند آنچه در جریان سیل اتفاق می‌افتد و گروه‌های مختلف برای رفع آلام مردم آسیب‌دیده در منطقه حاضر می‌شوند) و گاهی نیز کافی است فریادت را به گوش‌های ناشنوای جنایتکارها برسانی! برای این مهم فقط کافی است مسؤولیت اجتماعی خود را بپذیریم
 

روح لیبرال دموکراسی

محمدکاظم انبارلویی

۱- علمای اخلاق وعرفان توصیه می‌کنند؛ هر انسانی که شب به خواب می‌رود باید نگاهی به «محصول روح» خود بیندازد. محصول روح همان «فعل» و «قولی» است که از او در روز صادرشده است. اگر در آن خون دید در سلامت روح خود شک کند باید خود را به طبیب روح معرفی کند.
۲- نزدیک به ۶ ماه است صهیونیست‌ها در غزه و کرانه باختری حمام خون راه انداخته‌اند. آن‌ها در قتل‌عام فلسطینی‌ها تا آنجا پیش رفتند که همه مجامع حقوقی جهان می‌گویند این‌یک نسل‌کشی است.
دولت آفریقای جنوبی جرئت کرد در دادگاه لاهه ابعاد حقوقی این نسل‌کشی را با عدد، آمار و اسناد مشهود مطرح کرد و این رژیم را در دادگاه وجدان بشری محکوم و رسوا کرد.
نیروی مقاومت در منطقه برای پایان دادن به این خونریزی و نسل‌کشی چون طبیبان حاذق وارد عمل شدند تا شاید جلوی حجم این خونریزی و فاجعه بشری را بگیرند.
مردم جهان به‌ویژه در آمریکا و اروپا به خیابان‌ها ریختند تا مانع این خونریزی شوند اما صهیونیست‌ها همچنان به نسل‌کشی ادامه می‌دهند و روح بشریت را به تماشای یک سلاخی تاریخی بردند.
۳- سرمایه‌داری و لیبرال دموکراسی جسم تمدن جدید، روح این تمدن صهیونیسم است. آنچه در دو قرن اخیر از این جسم و روح صادرشده است خونریزی شدید و قتل‌عام میلیون‌ها انسان بی‌گناه در دو جنگ جهانی و جنگ‌های پس‌ازآن است.
اشتهای خونریزی رژیم صهیونیستی در سایه حمایت آمریکا سیری‌ناپذیر است. اما آن‌ها مجبورند یکجایی ماشین قتل‌عام و نسل‌کشی را حداقل چند روزی متوقف کنند.
۴- یحیی سنوار، رهبر حماس که یک دولت بی‌نظیر را در محدوده حماس و کرانه باختری رهبری می‌کند ، گفته است :«کاری خواهیم کرد که نتانیاهو مادرش را صد بار لعنت کند که چنین فرزند خون‌خواری را به دنیا آورده است.»
ملت فلسطین روزانه صدها شهید و هزاران مجروح می‌دهد. خانه‌هایشان ویران‌شده و جز خدا هیچ پناهی ندارند. اما همچنان بر مقاومت به‌عنوان تنها گزینه استوار هستند و پای می‌فشارند.
۵- نشانه‌هایی از پذیرش شکست در رژیم صهیونیستی و نیز محاسبات کاخ سفید لابه‌لای گزارش رسانه‌ها و خروجی‌های اندیشکده‌های سیاسی و نظامی غرب دیده می‌شود . این نشانه‌ها، پدیداری پیروزی ملت فلسطین و شکست جلادان خون‌ریز صهیونیستی است. جهان باید منتظر اعلام شگفتانه خبر پیروزی مظلومان این نبرد نابرابر باشد. آن روز خیلی دیر نیست.

رأی‌باطله ‌اصولگرایان

امید جهانشاهی
در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی باز هم آرای باطله خبرساز شدند. اهمیت آرای باطله از آن روست که نشان‌دهنده نوعی اعتراض هستند. اگرچه درصد بالای عدم مشارکت در انتخابات معمولا شاخص روشنی برای بیان اعتراض در جامعه محسوب می‌شود اما آرای باطله نیز سطحی دیگر از نشان‌دادن اعتراض سیاسی به شمار می‌رود. واقعیت این است که در مناطقی که از لحاظ اجتماعی ساخت ایلی دارند و نیز در حوزه‌های انتخابیه‌ای که شامل دو یا سه شهر کوچک کنار هم می‌شوند، طبیعتا به‌واسطه بافت سنتی اجتماع، میزان مشارکت بالاست و در واقع، رقابت بر سر پیروزی همشهری یا هم‌ایلی شاخص تعین‌کننده است و نه گرایش و دیدگاه سیاسی. 

از این رو، میزان و نحوه مشارکت در شهرهای بزرگ و مراکز استان‌ها برای تحلیل سیاسی قابل اتکاتر و مهم‌تر هستند. در این انتخابات، در کلان‌شهرها و مراکز استان‌ها آرای باطله پررنگ بود. آرای باطله را چنین تفسیر کرده‌اند که فرد نظام را قبول دارد اما کاندیدایی مورد نظرش نیست. اگر این تعبیر را بپذیریم، می‌توان گفت که بخش عمده آرای باطله متعلق به آن دسته از اصلاح‌طلبانی است که قصد مشارکت داشتند اما کاندیداهای مورد نظرشان رد صلاحیت شده بودند. چراکه در این انتخابات اصولگرایان با لیست‌های متعدد که نماینده طیف‌های مختلف اصولگرایی از میانه‌رو تا افراطی است، شرکت کردند: «جبهه متحد انقلاب»، «حامیان هنر و رسانه انقلاب اسلامی»، «شورای ائتلاف نیروهای انقلاب»، «ائتلاف مردمی نیروهای انقلاب»، «شورای وحدت اصولگرایان» و... اما جبهه اصلاحات در قالب جبهه به جز چند حزب در این انتخابات حضور نداشت و لیستی از سوی این جبهه یا احزاب اصلی و شاخص این جبهه ارائه نشد. از این رو به نظر می‌رسد بخش قابل توجهی از آرای باطله به نوعی گرایش به این جناح را نمایندگی می‌کند که خواستند با رأی سفید اعتراض خود را به رد صلاحیت‌ها نشان دهند. اما جالب اینکه برخی فعالان اصولگرا در پاسخ به این موضوع، تصاویر برگه‌های رأیی را در فضای مجازی بازنشر می‌کنند که نشان می‌دهد برخی «فقط به عشق رهبری» آمده‌اند و با این کار می‌خواهند نشان دهند بخشی از برگه‌های سفید رأی، متعلق به جریان اصولگرایی است. غافل از اینکه این تصاویر از آرای باطله، سؤال مهم‌تری را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند و آن اینکه اصولگرایان چه عملکرد و کارنامه‌ای داشته‌اند که حتی کسی که خود را عاشق رهبری معرفی می‌کند، حاضر نشده حتی نام یک نفر را از این انواع لیست‌های مختلف اصولگراها از پیر و جوان و تندرو و میانه‌رو در برگه رأی خود بنویسد و ترجیح داده برگه رأی خود را سفید به صندوق بیندازد؟