کد خبر: ۲۹۷۱۳۰
تاریخ انتشار:۱۸ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۵
راهبردهاي متصلب امنيت فراسرزميني در گفتمان اسلامي
چكيده: امنيت از ابتدايي‌ترين و ضروري‌ترين نيازهاي بشر در زندگي فردي و اجتماعي است. مكاتب و نظريه‌هاي امنيتي، هر كدام در امنيت‌سازي و توليد امنيت از رويكردهاي استراتژيك خاصي بهره مي‌برند. توليد و ايجاد امنيت در عرصه سرزميني با امنيت‌سازي در عرصه محيطي و فراسرزميني متفاوت خواهد بود. در سطح كلان راهبردي فراسرزمين، واحدهاي بين‌المللي با الگوها و استراتژي‌هاي متنوعي به مديريت تهديد مي‌پردازند كه طيفي از راهبردهاي نرم و منعطف تا سخت و متصلب را شامل مي‌شود. راهبردهايي كه در آن براي امنيت‌سازي و مديريت تهديد از سازوكارها و ابزار سخت، عيني و فيزيكي (نظامي) بهره گرفته مي‌شود، متصلب گفته مي‌شود. نگاه واقع‌گرايانۀ اسلام به محيط بين‌الملل و وجود تحركات شرمحور در اين حوزه، مقتضي است تا در توليد امنيت فراسرزميني و كاهش ناامني محيطي از راهبردهاي متصلب نيز بهره‌ برده شود. سؤال اصلي مقاله اين است كه اسلام در توليد و تأمين امنيت فراسرزميني از چه راهبردهاي متصلبي بهره مي‌گيرد؟ و فرضيه نيز بر اين استوار است كه راهبردهاي بازدارندگي، مقابله به مثل، دفاع پيش‌دستانه و دفاع در آستانه از جمله راهبردهاي متصلبي است كه در گفتمان اسلامي براي امنيت فراسرزميني استنتاج مي‌شود كه با روش توصيفي ـ تحليلي به آنها پرداخته مي‌شود. واژه‌هاي كليدي: امنيت فراسرزميني، راهبرد متصلب، بازدارندگي، مقابله به مثل، دفاع پيش‌دستانه، دفاع در آستانه.

(فصلنامه علوم سياسي ـ 1391/10/15 ـ شماره 60 ـ صفحه 135)

بيان و ضرورت مسئله

امنيت از ابتدايي‌ترين و ضروري‌ترين نيازهاي بشر در زندگي فردي و اجتماعي است. انسان از روزي كه خود را در پهنۀ گيتي يافت، از تهديدات و آسيب‌پذيري‌ها گريزان بود و در جستجوي وضعيتي آرام و مطمئن به سر مي‌برد، وضعيتي كه در آن ترس و نگراني حاكم نباشد. در عصر انضمام و تجميع اراده‌هاي گوناگون و تشكيل نهادي به نام دولت با كاركردهاي متنوع، امنيت به صورت امري سياسي ظاهر گرديد و يكي از موضوعات اساسي نظريات سياسي درآمده است، چنان كه نظريه‌پردازي در مكاتب سياسي و بشري نيز در پيوند با ايدئولوژي پذيرفته شده در آن مكتب شكل گرفته است. از اين رهگذر مكاتب و نظريه‌ها از زاويه نوع هستي‌شناسي و انسان‌شناسي خود هويت مي‌يابند، چنان كه انسان‌شناسي هابزي (انسان گرگ انسان) مكتب امنيتي رئاليستي و انسان‌شناسي كانتي مكتب امنيتي ايدئاليستي را به دنبال آورده است (لك‌زايي، 1390، ص 29).

در ميان مكاتب الهي نيز اسلام، آخرين دين الهي و با ويژگي‌هاي فرامكاني و فرازماني، مكتب امنيتي متناسب با هستي‌شناسي و انسان‌شناسي متعالي ارائه مي‌دهد كه از ويژگي‌هاي بارز آن دنيوي ـ اخروي بودن است.

مكاتب و نظريه‌هاي امنيتي هر كدام در امنيت‌سازي و توليد امنيت از رويكردهاي استراتژيك خاصي بهره مي‌برند. بدون شك توليد و ايجاد امنيت در عرصه سرزميني كه بر آسيب‌پذيري‌ها مبتني است، با امنيت‌سازي در عرصۀ محيطي و فراسرزميني كه مبتني بر تهديدات است، متفاوت خواهد بود. آسيب‌ها و كمبودها در محيط داخلي عموماً با عنصر سرزمين و تماميت ارضي در ارتباط مستقيم نيست و ريشه در اقدامات و برنامه‌هاي گوناگون دولت و روابط آنها با مردم دارد، حال آنكه تهديدات محيط پيراموني عموماً جنبه سخت و بنيادشكن دارد.

تهديد از ناحيه فراسرزمين و خارج از محدوده مرزهاي سرزميني، همواره اصلي‌ترين تهديد براي امنيت عيني كشور محسوب مي‌گردد و از آنجا كه پايداري فيزيكي كشور و استقلال آن از تهديدهاي خارجي در قبال تهديدهاي سرزميني آسيب‌پذير است، تهديدهاي فراسرزميني به عنوان منبع اصلي تهديدات سرزميني داراي اهميت مي‌باشند (مراديان و ديگران، 1390، ص 45).

بر اين اساس در سطح كلان راهبردي فراسرزمين، واحدهاي بين‌المللي با الگوها و استراتژي‌هاي متنوعي به مديريت تهديد مي‌پردازند كه با در نظر داشتن توانمندي‌ها و محذورات داخلي و بين‌المللي، طيفي از راهبردهاي نرم و منعطف تا سخت و متصلب را شامل مي‌شود. وصف «متصلّب» و «منعطف» ناظر به ابزاري است كه با آنها امنيت‌سازي مي‌شود چرا كه امنيت و دستيابي به اهداف در محيط فراسرزمين، گاهي با ابزار شكننده و خشك نظامي و گاهي با ابزاري كه انعطاف بيشتري دارند، دنبال مي‌گردد.

پژوهش حاضر از ميان طيف راهبردي فوق به بررسي راهبردهاي متصلب امنيت فراسرزميني اسلام مي‌پردازد، راهبردهايي كه در آن براي امنيت‌سازي و مديريت تهديد از سازوكارها و ابزار سخت، عيني و فيزيكي (نظامي) بهره گرفته مي‌شود. استفاده از قدرت سخت الزاماً به معناي كاربرد ميداني و خشونت‌آميز آن نيست تا همواره جنگ پيامد آن باشد، بلكه مانور و نمايش قدرت و توانمندي‌هاي سخت نيز در مفهوم متصلب منظور است. بنابراين، سؤالي كه مقاله حاضر در پي پاسخ به آن است، اين است كه اسلام در توليد و تأمين امنيت فراسرزميني و كاهش ناامني محيطي از چه راهبردهاي متصلبي بهره مي‌گيرد؟ و مدعاي مقاله نيز اين خواهد بود كه نگاه واقع‌گرايانه اسلام به محيط بين‌الملل و وجود تحركات شر محور در اين حوزه، مقتضي است در توليد امنيت فراسرزميني و كاهش ناامني محيطي از راهبردهاي متصلب نيز بهره برده شود.

چارچوب نظري پژوهش

اجتهاد پويا و گسترۀ منابع معرفتي دين

پژوهش در انديشه سياسي اسلام از كثرت‌گرايي روش‌شناختي1 برخوردار است و طيفي از رهيافت‌هاي درون‌ديني، برون‌ديني و تلفيقي بر آن حاكم است. اين پژوهش از رهيافت تلفيقي (برون‌ديني ـ درون‌ديني) و الگوي فهم اجتهادي تطبيق‌گرا استفاده مي‌نمايد. در اين الگو، مسئله مورد پژوهش با نظرخواهي از قرآن و متون ديني درباره يافته‌هاي بشري سامان مي‌يابد. پژوهشگر فرايند پژوهشي خود را با يافته‌هاي عقلاني و محصول تجربه بشر در مورد مسئله آغاز مي‌نمايد و عناصر اصلي موضوع را شناسايي مي‌كند، سپس با مراجعه به متون ديني و بهره‌گيري از روش استنباطي، ديدگاه دين را دربارۀ عناصر اصلي مسئله، بررسي مي‌نمايد.

نوع داده‌ها و گزاره‌هاي گردآوري شده به صورت نقلي (در مقابل تجربي و عقلي) و بررسي متون مي‌باشد كه به اقتضاي متن‌محوري از روش و ابزار كتابخانه‌اي براي گردآوري آنها سود برده‌ايم. روش تحليل داده‌ها، روش توصيفي ـ تحليلي خواهد بود و در مراجعه به متون ديني و بررسي محتواي آشكار و پنهان پيام‌هاي موجود در متن روش تحليل محتوا2 مي‌تواند كارايي خوبي براي تأمين اين هدف داشته باشد.

بنابراين گزاره‌هاي معرفتي بسياري وجود دارند كه به وصف «ديني» بودن شناخته مي‌شوند. اما منبع معرفتي دين در توليد محتواهاي ديني چيست؟ گروهي در پاسخ به اين سؤال منبع را صرفاً متون ديني مي‌دانند و گروهي عقل را هم يكي از منابع معتبر شناخت ديني برمي‌شمارند و دستاوردهايش را ديني محسوب مي‌كنند. در اين تلقي، عقل تنها به معناي استدلال‌هاي فلسفي محض نيست، بلكه مجموع دستاوردهاي ادراكي عادي بشري را نيز شامل مي‌شود، دستاوردهايي كه بشر از راهي غير از آموزه‌هاي وحياني به آنها علم پيدا مي‌كند (سوزنچي، 1388، ص 130). داده‌هاي موجود در علم اصول فقه مؤيد ديدگاه دوم مي‌باشد. بر اين اساس عقل در رديف كتاب و سنت از جمله منابع مقبول دين اسلام است و علاوه بر كاربري در كشف و فهم محتواي متون ديني مي‌تواند منبعي براي دريافت احكام شرعي نيز باشد. با گسترش منابع معرفت ديني از معارف نقلي به معارف عقلي، راه ديني خواندن بسياري از يافته‌هاي بشري در علوم مختلف گشوده مي‌شود، چرا كه عقل در فرايند پيدايش آنها نقش داشته است.

در اين ميان هيچ انديشمندي ملتزم به ديني بودن تمام يافته‌هاي بشري نيست و تعارضاتي كه ميان يافته‌هاي علمي با آموزه‌هاي ديني ديده مي‌شود، تأييد روشني بر عدم اين‌هماني مطلق ميان اين دو گونه معارف مي‌باشد. در همين جاست كه براي پالايش يافته‌هاي بشري و تميز مسائل عقلي از مسائل وهم و هوس كه تحت تأثير باورها و خواسته‌هاي غير عقلي پديد آمده‌اند، بايد چاره‌جويي كرد.

علاوه بر معياري كه منطق براي كشف واقع در اختيار انسان قرار مي‌دهد، راهكار ديگر بهره‌گيري از روش اجتهادي است. از آنجا كه پالايش منابع نقلي و رسيدن به گزاره‌هاي ديني ناب از ميان انبوه گزاره‌هاي نقلي و فهم محتواي آنها نيازمند فرايند اجتهاد‌ است، پالايش منابع عقلي به عنوان يكي از منابع معرفتي دين از طريق روش اجتهادي امكان‌پذير است. البته اجتهاد مورد نظر در اينجا منحصر در فقه عبادي و فردي نيست، بلكه اجتهادي در تمامي شئون معرفتي و در تمام ابعاد زندگي است و شامل تمامي علومي است كه از گزاره‌هاي ديني متأثر مي‌شوند و نتيجۀ آن، نظام‌سازي اجتماعي، اقتصادي، سياسي، تربيتي و ... است كه تحولات و مقتضيات زمان و مكان نيز در آنها لحاظ گرديده است.

راهبردهاي متصلب امنيت فراسرزميني اسلام

در اين بخش شناسايي و تشريح راهبردهاي امنيتي متصلب را از ميان متون اسلامي شناسايي و تشريح مي‌كنيم. ويژگي بارز اين راهبردها اتكا به قدرت سخت و بهره‌گيري از نيروي نظامي براي برخورد با تهديدات فراسرزميني مي‌باشد. اين ويژگي به آن معنا نيست كه در تمام اين راهبردها قدرت نظامي در صحنۀ نبرد به كار گرفته مي‌شود، بلكه ملاك متصلب بودن اين راهبردها استفادۀ هدف‌مند از قدرت سخت براي واداشتن واحد تهديدكننده به تجديدنظر در تعرض و تهديد امنيت سرزميني اسلامي است.

1. راهبرد بازدارندگي3

1-1. مفهوم‌شناسي بازدارندگي

بازدارندگي در فارسي از مصدر «بازداشتن» گرفته شده و به معناي منع كردن و جلوگيري كردن به كار مي‌رود (معين، 1366، ص 454). در فرهنگ آكسفورد، فعل deter اين گونه معنا شده است: مانع شدن، جلوگيري كردن يا مهار كردن از طريق ايجاد ترس، ‌مهار يا ممانعت از دست به كار شدن يا اقدام با هر گونه عامل ايجادكنندۀ خطر يا رنج (لرنرز، 1386، ص 193).

تعاريف اصطلاحي بازدارندگي نيز با تكيه بر بنيان‌هاي لغوي اين واژه نضج يافته و با وجود تنوع در تعابير از مؤلفه‌ها و عناصر مشترك برخوردارند. الكساندر جورج و ريچارد اسموك بازدارندگي را سياستي معرفي مي‌كنند كه هدفش مجاب كردن حريف در برتري خود و افزايش هزينه‌ها نسبت به منافع حاصله از تهاجم است (George and smoke, 1974, p.11) رابرت جرويس مجموعه‌اي از روش‌هاي مقتضي براي وادار كردن طرف مقابل به عكس‌العمل در مقابل خواسته‌هاي طرف تهديدكننده را بازدارندگي مي‌داند (Jervis, 1979, p.289).

2-2. بازدارندگي در ادبيات راهبردي

دقت در واژه‌شناسي و تعاريف انديشمندان، بيانگر آن است كه بازدارندگي بيش از آنكه جنبۀ ايجابي داشته باشد، بر جنبه‌هاي سلبي تأكيد دارد، به گونه‌اي كه طرف مقابل بر اثر تأثيرهاي رواني ناشي از ترس و نگراني از پيامدهاي انجام رفتار نامطلوب (تهاجم) به انجام ندادن آن رفتار متقاعد مي‌شود. ويژگي ديگر بازدارندگي، ظرفيت صلح‌سازي آن است. اين راهبرد با وجود تكيه بر قدرت سخت، رويكرد صلح‌طلبانه دارد و نوعي رابطۀ ذهني ـ رواني ميان واحد چالشگر و مدافع براي عدم تعرض به شمار مي‌رود. اين استراتژي «به منظور متقاعد كردن طرف مقابل طرح مي‌شود تا به وي ثابت كند كه در ميان راهكارهاي ممكن، تجاوز كمترين تأثير را دارد. بازدارندگي دشمن را از نظر فيزيكي دفع نمي‌كند، بلكه از نظر رواني از تجاوز او جلوگيري مي‌نمايد» (كالينز، 1373، ص 161).

توجه به استعداد و توان يا كاستي‌ها و ضعف در ناحيۀ مدافع و چالشگر، شيوه‌هاي استراتژيك گوناگوني را در اختيار واحد بازدارنده (مدافع) قرار مي‌دهد. مطابق نمودار 1 اين شيوه‌ها به دو صورت مثبت و منفي قابل اعمال است. اگر واحد مدافع به اعمال مجازات و برخورد سخت با چالشگر در صورت تعرض و تجاوز تهديد كند، بازدارندگي منفي به عنوان شيوه استراتژيك برگزيده شده است. در بازدارندگي منفي، تأكيد بر عنصر مجازات است كه با تهديد به مجازات يا نفي پاداش4 انجام مي‌پذيرد (همان، ص 162)، ولي در بازدارندگي مثبت به جاي تأكيد بر عناصر منفي و مجازات‌هاي اعلامي بر عناصر ايجابي و غير تهاجمي تأكيد مي‌شود. رويكرد واحد بازدارنده در اين روش، رويكرد قدرت‌سازي يا قدرت‌افكني5 خواهد بود. دفاع موفقيت‌آميز با القاي استحكامات دفاعي نفوذناپذير (دفاع عامل) و اتحاد و ائتلاف با ساير واحدها (دفاع غير عامل)، (قاسمي، 1388، ص 259) و ديپلماسي دفاعي6 از شيوه‌هاي بازدارندگي مثبت مي‌باشد.

2-1. اسلام و راهبرد بازدارندگي

با توجه به هدف آرماني صلح‌سازي در اسلام قاعدتاً اين دين مبين مؤلفه‌هاي واقع‌گرايانه‌اي را كه انطباق بيشتري با اين هدف آرماني داشته باشد، در مناسبات بين‌الملل توصيه مي‌نمايد. از آنجا كه راهبرد بازدارندگي در پي هدف غايي صلح و انصراف از جنگ است، مي‌تواند در رديف يكي از مؤلفه‌هاي واقع‌گرايانه اسلام مورد بررسي قرار گيرد.

جستار در متون اسلامي گوياي آن است كه عناصر و مؤلفه‌هاي مورد بحث در راهبرد بازدارندگي به وفور در ميان گزاره‌هاي ديني وجود دارد. در ادبيات ديني قدرت و توان فيزيكي ـ يكي از عناصر پايه‌اي اين راهبرد ـ را «قوه» مي‌نامند كه با مشتقات خود ده‌ها بار در قرآن كاربرد دارد. عنصر رواني ترس7 كه در متون ديني از آن به «رهب» تعبير شده، از جايگاه ويژه‌اي در گزاره‌هاي ديني برخوردار است.

گذشته از عناصر و مؤلفه‌هاي بازدارندگي و دلالت تضمني برخي آيات (توبه: 123، نساء: 71) بر راهبرد بازدارندگي، برخي از گزاره‌هاي قرآني دلالت مطابقي و تام در تبيين راهبرد بازدارندگي دارند:

«وَ أعدوّا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم و آخرين من دونهم لاتعلمونهم الله يعلمهم»: آنچه در توان داريد از نيروي رزمي و تجهيزات و اسبان بسته (آماده نبرد) آماده سازيد تا بدين وسيله دشمنان خدا و دشمنان شما و دشمنان ديگري غير از اينان را كه شما از آنان بي‌خبريد و خدا آگاه است، بترسانيد (انفال: 60).

در نظر علامه طباطبايي «قوه» چيزي است كه به آن كار معيني ممكن مي‌گردد. اين واژه در جنگ به معناي هر چيزي است كه جنگ و دفاع با آن امكان‌پذير مي‌شود، از قبيل انواع تسليحات و مردان جنگي و تشكيلات نظامي (طباطبايي، 1363، ج 17، ص 178).

اين كلمه با توسعه در معنا نه تنها شامل وسايل جنگي هر عصري مي‌شود، بلكه تمام نيروها و قدرت‌هايي را كه به هر نحوي در پيروزي بر دشمن اثر دارد شامل مي‌شود، اعم از نيروهاي مادي و معنوي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي (مكارم‌شيرازي، 1386، ج 7، ص 269، 270). شاهد اين توسعه رواياتي است كه ناظر به تفسير آيه شريفه بوده و مصاديق متنوعي براي «قوه» برشمرده‌اند. در روايتي قوه با «تير» تطبيق داده شده و در روايتي با «شمشير و سپر» (علي بن ابراهيم، 1412، ص 164)، در روايتي با «هر گونه اسلحه» (همان، 165) و در روايتي به «سياه كردن موهاي سفيد» [تا نيروي رزمي، جوان و تازه نفس ديده شود] (صدوق، 1413، ص 123).

«تُرهبون» به معناي ترساندن است و تعليل آماده‌سازي و تدارك تجهيزات؛ يعني هدف و علت تدارك نيرو و تجهيزات آن است كه دشمن از ديدن آنها بترسد و از اقدامات تهاجمي و كينه‌توزانه دست بردارد.

3-1. مؤلفه‌هاي بازدارندگي در نگاه راهبردي اسلام

استراتژي بازدارندگي به سه مؤلفه اساسي معطوف است: الف) وسيله بازدارندگي؛ ب) وظيفه بازدارندگي؛ پ) ارزش‌هاي مورد تهديد. (سيف‌زاده، 1383، ص 179).

وظيفه بازدارندگي كه مأموريت و هدف اعمال اين راهبرد است، جلوگيري از وقوع جنگ با عنصر تهديد و القاي هراس از عواقب آن مي‌باشد. وسيلۀ بازدارندگي قدرت و توان ملي و برخورداري از تجهيزات برتر است. مؤلفه ارزش‌هاي مورد تهديد نيز ارزش‌هاي حياتي مثل تهديد جان و مال و تماميت ارضي و... مي‌باشد.

با دقت در آيه شريفه سه مؤلفه بازدارندگي را ـ كه محصول سال‌ها تجربه و آزمون نظريه‌پردازان روابط بين‌الملل مي‌باشد ـ مي‌توان شناخت:

الف) وسيله بازدارندگي: در اين گزاره استراتژيك، خداوند متعال به نيرومند شدن و آماده‌سازي نيرو و تجهيزات براي مسلمانان دستور مي‌دهد. اين دستور با لسان عموميت و اطلاق صادر شده و با القاي خصوصيت از برخي مصاديق بيان شده در آيه (رباط الخيل)، دستور به تدارك و آماده‌سازي تمامي مؤلفه‌هاي قدرت ـ اعم از ابزارهاي نظامي، اقتصادي، نهادهاي ثابت و سازوكارهاي متغير و... ـ است. دليل اين فراگيري و عموميت آن است كه در جهان عيني، با پيشرفت دانش بشري، سازوكارها و ابزارهاي مؤثر در امنيت‌سازي، تنوع و گوناگوني يافته است و اكتفاي مسلمانان به يك يا چند وسيله مانع بزرگ استقلال و سلطه‌ناپذيري آنان مي‌باشد؛ بنابراين بايد دست آنها براي كسب قدرت از منابع مختلف باز باشد (جهان‌بزرگي، 1389، ص 141).

ب) وظيفه بازدارندگي: خداوند متعال با امر به آماده‌سازي و تدارك تمامي مؤلفه‌هاي قدرت‌سازي در بيان تعليل دستور آماده‌باش مسلمانان از عنصر رواني «ترس و إرهاب» سخن مي‌گويد تعليلي كه در ترسيم اين استراتژي در ميان تئوري‌پردازان بازدارندگي به عنوان مأموريت و هدف از اين سيستم بيان گرديده است.

از تعليل موجود در آيه استنباط مي‌شود كه مقصود از تجهيز قوا و تدارك مؤلفه‌هاي قدرت آن است كه دشمن به توانمندي مسلمانان و افزايش هزينه‌هاي تهاجم و قابل پيش‌بيني نبودن هزينه‌ها پي برد و ترس از واكنش شديدتر موجب انصراف او از اقدامات خصمانه گردد؛ در بازدارندگي و نظريه‌هاي پيرامون آن، ترساندن ديگران از اقدام ـ به علت عواقب آن ـ از معيارهاي اصلي است. در همين چارچوب تلاش براي درك طرف مقابل از توانمندي بازدارنده براي ضربه زدن به چالشگر، اصل اساسي است و نمايش قدرت،‌ يك راهبرد مناسب در چارچوب اين نظريه مي‌باشد (عبدالله‌خاني، 1386، ص 182).

تركيب وسيله بازدارندگي و وظيفه بازدارندگي در اين گزاره قرآني، توسل به هر دو شيوه بازدارندگي منفي مبتني بر مجازات و بازدارندگي مثبت مبتني بر قدرت‌سازي را مورد تأكيد قرار مي‌دهد. اگر با آماده‌سازي و تدارك انواع قدرت در صدد القاي اين نكته باشيم كه واحد چالشگر در صورت اقدام به رفتار خصمانه ارزش‌هاي حياتي خود را به خطر مي‌اندازد و با مجازات سخت و تنبيه شديد واحد مدافع روبرو خواهد شد، نقطۀ كانوني راهبرد بازدارندگي بر بازدارندگي منفي استوار خواهد بود و اگر با تدارك قوه و نيرو و تقويت استحكامات نظامي و دفاعي، موفق نبودن در تعرض و تهاجم به چالشگر القا گردد، از بازدارندگي مثبت مبتني بر عناصر ايجابي و غير تهاچمي سود برده‌ايم. به همين جهت است كه آماده‌سازي تجهيزات و نيروها و تظاهر به آن در قالب آزمايش‌هاي نظامي يا مانور نظامي نيروها و تجهيزات در رديف سياست‌هاي دفاعي كشورها به شمار مي‌آيد.

نكتۀ ديگر توجه به ميزان قدرت نظامي و ميران تجهيز جامعه اسلامي به تسليحات رزمي است. برداشت راهبردي در پيوستگي امر به تدارك مؤلفه‌هاي قدرت‌سازي و تعليل آن به هراس دشمن در آيه شريفه آن است كه قواي نظامي جامعۀ اسلامي بايد در سطحي از كميت و كيفيت قرار گيرد كه همواره موجب هراس دشمن باشد؛ بنابراين مي‌توان هراس و وحشت دشمن را به معياري در اين زمينه دانست به گونه‌اي كه وحشت دشمن تعيين‌كنندۀ مرز قدرت نظامي در جامعه اسلامي باشد (هاشمي‌رفسنجاني، 1385، ج 6، 541).

ج) ارزش‌هاي مورد تهديد (تمايز ديدگاه اسلام و غرب): از مؤلفه‌هاي اساسي مورد بحث در بازدارندگي، متعلقات تهديد است. بايد ديد قدرت چالشگر با ماجراجويي و رفتار نامطلوب چه چيزي را تهديد مي‌كند و بازيگر مدافع چه چيزي را در معرض تهديد مي‌بيند و با رونمايي از توانايي‌هاي خود در صدد حفاظت و دفاع از آن است؟ ارزش‌هاي مورد تهديد، مؤلفه‌اي است كه بازدارندگي مورد نظر اسلام را از راهبرد بازدارندگي در كلام استراتژيست‌هاي غربي متمايز مي‌سازد. تمدن غربي به مقتضاي ديدگاه فلسفي حسابگري، ارزش‌ها را در حصار مادي و اقتصادي محصور مي‌سازد (سيف‌زاده، 1383، ص 190) و در نتيجه سبك زندگي غربي بر اين اساس سامان يافته و به حذف متافيزيك از زندگي بشر انجاميده است؛ بنابراين ارزش‌هاي حياتي ناشي از اين ديدگاه فلسفي در تهديدات وجودي8 منحصر مي‌گردد؛ به عبارت ديگر اين ارزش‌ها اصالتاً در حفظ جان و مال و بالعرض در حفظ سرزمين خلاصه مي‌گردد. تمام اقدامات احتياطي و تهاجمي در اين نظام فكري يا براي گسترش و توسعه ارزش‌هاي مادي يا براي حفاظت از آنها صورت مي‌گيرد.

به يمن اين فلسفۀ سياسي، ارزش‌هاي مطلوب دولت ملي در حفظ و حراست از كشور خلاصه گرديده و منفعت ملي در اموري چون حفظ موجوديت، تأمين بقا و تضمين تسلط بر سرنوشت خويش منحصر مي‌‌گردد (هونتزينگر، 1368، ص 189). اين در حالي است كه ارزش‌ها در چارچوب مكاتب الهي خصوصاً مكتب اسلام بر ابعاد استعلايي مبتني مي‌باشد و فراتر از ارزش‌هاي مادي را شامل مي‌شود، به گونه‌اي كه ارزش‌هاي استعلايي بر ارزش‌هاي مادي تقدم دارند. در اين نگاه، حفظ ارزش‌هاي الهي در درجه‌اي از اهميت قرار دارد كه در صورت كه تهديد آنها، جان و مال به صحنه مي‌آيد و از موجوديت آن دفاع مي‌كند. بر همين اساس است كه تهديدات كشور بازدارنده در مقابل حكومتي با فلسفه «يا مرگ يا زندگي» بي‌فايده تلقي مي‌گردد (بيليس و ديگران، 1373، ص 114). در اين گزارۀ استراتژي قرآني نيز ارزش‌هاي مورد تهديد در هر دو بعد الهي و مادي ترسيم گرديده و در تعليل آماده‌سازي نيرو و توان بر ترسيدن دشمنان خدا (ارزش استعلايي) و دشمنان مسلمانان (ارزش‌هاي مادي غير استعلايي) تأكيد گرديده است (تُرهبون به عدوالله و عدوكم).

در يك جمع‌بندي كلي، گزاره قرآني مورد بحث براي تبيين راهبرد بازدارندگي دلالت تام دارد و با امر به آماده‌سازي نيرو و تدارك انواع قدرت، توان فيزيكي لازم براي اعمال اين استراتژي را ايجاد كرده با تظاهر به آمادگي رزمي و تسليحاتي و انجام مانورهاي نظامي پيام بازدارندگي خود را به صراحت به دشمن منتقل مي‌كند.

2. استراتژي مقابله به مثل (ضربه متقابل)9

1-2. مفهوم‌شناسي مقابله به مثل

مقابله به مثل در تبيين معنايي واژۀ عربي «قصاص» به كار مي‌رود. قَصَص به معناي پي‌جويي، سرگذشت و تعقيب است و سرگذشت را از آن جهت قصه مي‌نامند كه گوينده آن را تعقيب و پيگيري مي‌كند و به دنبال آن است. در اين چارچوب، مقابله به مثل در جنايت عمدي را به دليل تعقيب جنايت قصاص مي‌گويند (قرشي، 1376، ص 11-12) به گونه‌اي كه در پي جنايت عمدي، فاعل به مكافاتي مثل آنچه كه مرتكب شده، مي‌رسد (معلوف، بي‌تا، ص 631). به جهت همين معناي لغوي است كه علامه طباطبايي در تفسير «الحُرُماتُ قصاصٌ» (بقره: 194) قصاص را به معناي معامله به مثل گرفته است (طباطبايي، 1411، ص 64)، چنان كه فقها نيز قصاص را در اين معنا به كار برده‌اند (نجفي، 1365، ج 42، ص 7 و سرخسي، بي‌تا، ج 26، ص 11).

2-3. مقابله به مثل در نگاه راهبردي اسلام

حس انتقام‌جويي و برخورد با ظالم از گرايش‌هاي فطري انسان به شمار مي‌آيد و در دوران‌هاي مختلف كاربرد داشته است. دين مبين اسلام نيز با توجه به ثمرهاي اجتماعي تلافي جنايت (امنيت‌سازي در پرتو مجازات و بازدارندگي) آن را تأييد نموده و قواعدي را براي آن قرار داده است.

در كنار رويكرد مثبت و ايجابي به مقابله به مثل10، رويكرد منفي و تلافي‌جويانه نيز از اهميت راهبردي برخوردار است و ضمن تأكيد در بعد اجتماعي داخلي و سامان جامعه اسلامي، در بعد اجتماع بين‌المللي و فراسرزميني نيز منشأ اثر است. مصاديق رويكرد منفي به مقابله به مثل در گزاره‌هاي ديني فراوان است كه به نمونه‌هايي از آن اشاره مي‌شود:

اول) آيات قرآن

1. «الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فمن إعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما أعتدي عليكم واتقوا الله» [جنگ] در ماه حرام در برابر ماه حرام است و حرام‌ها قابل تلافي است. پس هر كس بر شما تعدي و تجاوز كرد، شما نيز به مثل آن بر او تجاوز كنيد. تقواي الهي پيشه كنيد [در مقابله به مثل از حد تجاوز نكنيد] (بقره: 194).

2. «و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خير للصابرين»: اگر كيفر داديد پس مانند همان عقوبتي كه به شما رسيده است آنان را عقاب كنيد و اگر صبر پيشه كنيد و از عقوبت آنان درگذريد قطعاً صبر براي صابرين بهتر است (نحل: 126).

3. «و جزاء سيئه سيئه مثلها فمن عفا و اصلح فأجره علي الله»: سزاي بدي، بدي مثل آن است. پس كسي كه گذشت نمايد و اصلاح كند، پاداشش با خداست (شوري: 40).

دوم) روايات

1. اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام: «رد الحجر من حيث جاءك فانه لا يرد الشر الا بالشر»: سنگ را از هر سو كه آمده برگردان، چرا كه شر فقط با شر دفع مي‌شود (واسطي الليثي، بي‌تا، ص 271).

2. امام زين‌العابدين عليه‌السلام: «و حق من أسائك أن تعفو عنه و إن علمت أن العفو يضر إنتصرت. قال الله تبارك و تعالي: و لمن أنصر بعد ظلمه فاولئك ما عليهم من سبيل»: حق كسي كه به تو بدي كرده آن است كه از او درگذري و اگر بداني كه گذشت ضرر مي‌رساند تلافي كن. خداوند مي‌فرمايد: «و كسي كه بعد از ظلم به او انتقام گيرد، پس بر ايشان (براي مؤاخذه) راهي نيست» (صدوق 1413، ج 2، ص 625/ طبرسي، 1412، ص 423).

نكتۀ درخور توجه آن است كه مراد از «مثل» در آياتي كه مقابله به مثل منفي (مجازات) را القا مي‌كرد، «مثل» در اصل تعدي، تجاوز و عقوبت مي‌باشد، به اين معنا كه با دشمن برخوردي داشته باش تا همانند تعدي و عقوبت او تلخ و رنج‌آور باشد (اسكندري، 1379، ص 9-11). خداوند متعال به نحو موجبه كليه مي‌فرمايد: «فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل مااعتدي عليكم» (بقره: 194). اين گزاره راهبردي، تجاوز و تعدي را به صورت كلي و عمومي بيان داشته و مثل آن را براي مسلمانان اجازه داده است. عموميت اعتدا شامل تجاوز نظامي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي و... مي‌شود؛ در نتيجه مقابله به مثل آن نيز عموميت خواهد داشت، چنان كه در ابتداي آيه فرموده است «الشهر الحرام بالشهر الحرام» و جنگ در ماه حرام را در مقابل تجاوز و جنگ در ماه حرام قرار داده تا هر گونه محدوديتي در مقابله به مثل را كه باعث طمع دشمن گردد، از ميان بردارد.

در سيره پيامبر اسلام نيز وجوه گوناگون بهره‌برداري از راهبرد مقابله به مثل را مي‌توان شناخت. پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله تجاوز اقتصادي را با ابزار اقتصادي پاسخ مي‌گفت و در مقابل حملۀ فرهنگي، عكس‌العمل فرهنگي بروز مي‌داد؛ گزارش‌هاي تاريخي حاكي از آن است كه مقدمات جنگ بدر با منطق مقابله به مثل اقتصادي پايه‌گذاري شده است. از آنجا كه ثروت مسلمانان مهاجر مقيم مدينه از طرف قريش مصادره شده بود، پيامبر اسلام صلي‌الله‌عليه‌وآله براي تلافي، دستور فرمود تا به تعقيب كاروان قريش پردازند و اموال آنها را تصرف نمايند كه در نهايت به جنگ بدر منتهي گرديد (سبحاني، 1363، ج 1، ص 488).

مقابله به مثل در گفتمان اسلامي در دو سطح كنشي و واكنشي اعمال‌پذير است؛ به عبارت ديگر هم به صورت فعال و قبل از حملۀ احتمالي نيروي چالشگر و هم به صورت انفعالي و بعد از تهاجم او مي‌توان از اين راهبرد بهره جست.

الف) مقابله به مثل فعال (كنشي)

به كارگيري فعال اين راهبرد به قبل از كنشگري (تجاوز) نيروي چالشگر بازمي گردد و بازدارندگي و پيشگيري از تجاوز پيامد آن است. در اعمال فعال اين راهبرد، واحد مدافع به محض دريافت علائم تجاوز و تعرض از طرف واحد چالشگر، با تدارك تجهيزات متناسب و آرايش نظامي براي ضربه متقابل از نقش تهديدكنندگي مقابله به مثل براي تغيير در معادلات او بهره مي‌برد. مجاز بودن توسل به اقدامات تلافي‌جويانه و مقابله به مثل باعث مي‌شود تا مهاجم هميشه اين نگراني و هراس را داشته باشد كه ممكن است همين اقدامات عليه خودش به كار گرفته شود و اين ترس مانع از تجاوزگري و اقدام‌هاي غير انساني مي‌شود.

امام سجاد عليه‌‌السلام در تشريح فلسفه قصاص و حيات‌آفرين بودن آن به نقش بازدارندگي قصاص اشاره نموده و مي‌فرمايند: كسي كه در پي كشتن ديگري است، با آگاهي از قصاص، از فكر شيطاني خود دست برمي‌دارد و از كشتن منصرف مي‌شود (بازدارندگي). پس قصاص باعث حيات كسي است كه مورد سوء قصد قرار گرفته است (واحد مدافع)، باعث حيات آن فردي است كه اگر كسي را مي‌كشت، خودش هم قصاص مي‌شد (واحد چالشگر)، موجب حيات ديگران هم هست، زيرا اگر بدانند قصاص واجب است، جرئت كشتن كسي را نخواهد داشت. (بازدارندگي دشمنان پنهان) (حر عاملي، 1416، ج 29، ص 53).

ب) مقابله به مثل منفعل (واكنشي)

برخلاف مقابله به مثل فعال،‌ مقابله به مثل واكنشي به بعد از تجاوز برمي‌گردد. اگرچه اين سطح از مقابله به مثل ويژگي منفعلانه دارد و در پاسخ به اقدام‌هاي خصمانه واحد چالشگر صورت مي‌گيرد، اگر به درستي اعمال گردد، ابتكار عمل را در دست نيروي مدافع قرار مي‌دهد و ديگر انفعالي نخواهد بود.

اين سطح از مقابله به مثل دو هدف عمده را در پي خواهد داشت: تجاوز و تهاجم به سرعت متوقف مي‌يابد؛ واحد چالشگر مجازات خواهد شد. دقت در كلام اميرالمؤمنين عليه‌السلام مبين هر دو هدف از اجراي مقابله به مثل واكنشي است، آنجا كه مي‌فرمايد: «سنگ را از هر سو كه آمده برگردان، چرا كه شر فقط با شر دفع مي‌شود»، چرا كه پاسخ متقابل به اقدامات متجاوزانه واحد چالشگر، هم او را مجازات مي‌كند و هم از تجاوز دوباره باز خواهد ايستاد.

2-2. تمايز رويكرد اسلامي و غربي در مقابله به مثل

با وجود توافق و تفاهم رويكرد اسلامي و غربي در اصل و بنيان مقابله به مثل و برشماري آن از انواع خودياري، تفاوت ريشه‌اي در اين دو نگاه، لزوم عدالت و تناسب بين جرم و مجازات است (نمودار 2). در راهبرد غربي لزوماً مسئله تشابه و هماهنگي ميان عمل و عكس‌العمل در سنجش و اقدامات راهبردي، عملياتي و تاكتيكي مقابله به مثل وجود ندارد (Bledsoe and Boczek, 1987, p.343). به همين دليل در راستاي تنبيه آغازگر، پاسخ و پدافندي به مراتب قوي‌تر و جدي‌تر از حمله اصلي را مي‌پذيرد، اقدامي كه در قالب استراتژي‌هاي جنگي مشت آهنين و سرزمين‌هاي سوخته تئوريزه مي‌شود.

همين عدم تناسب و عدالت ميان جرم و مجازات است كه برخي دانشمندان غربي اقدامات تلافي‌جويانه را اقدام‌هايي ذاتاً غير مشروع مي‌دانند كه به علت مسبوق بودن به يك عمل غير مشروع ديگر (آغازگري ديگري) قابل توجيه، مجاز و مشروع است (روسو، 1369، ص 16)؛ اگر پاسخ به تجاوز قبلي، تلافي و مقابله به مثل متعادل و مثل تجاوز ابتدايي و در تناسب با آن باشد، نه تنها نامشروع نيست، بلكه نوعي دفاع در مقابل ستم و روشي براي از ميان بردن تجاوز محسوب مي‌شود. اين در حالي است كه مراعات يكساني تجاوز و دفاع، اساس مشروعيت مقابله به مثل در مدل راهبرد اسلامي مي‌باشد ـ اساساً اين رفتار را، به اين علت، مقابله به مثل ناميده‌اند كه در كم و كيف، مطابق با تجاوز است و عملي عادلانه (و نه ذاتاً غير مشروع) تلقي مي‌گردد (طوسي، بي‌تا، ج 3، ص 115).

رعايت تناسب و تماثل در مقابله به مثل داخلي و مجازات مجرمان متفاوت از مقابله به مثل در روابط بين‌الملل خواهد بود، چرا كه در روابط بين‌الملل دو واحد اجتماعي يا دو جامعه در برابر هم قرار مي‌گيرند و عمل و عكس‌العمل بين دو جامعه و دو ارتش رد و بدل مي‌شود و در اين شرايط رعايت حد و مرزها و تميز افراد جنگ‌طلب و جنايتكار و مجازات و مقابله به مثل با آنها به درستي ممكن نيست. دو ارتش در برابر هم دو واحدند كه هر يك با كشته شدن سربازانش ضعيف مي‌شود و به خود حق مي‌دهد به همان ميزان به ارتش مقابله صدمه وارد كند. صدمه زدن به ارتش مقابل اين است كه ـ بدون نياز به شناسايي افراد خاص ـ به آن ارتش ضربه بزند (اسكندري، 1379، ص 95). بر اين اساس دايرۀ «قصاص» و مقابله به مثل در جنگ بسيار وسيع است و حتي نقض موافقت‌نامه‌ها و احكام و مقررات جنگي بين‌المللي، يا دست كم، پذيرفته شده از سوي دو طرف متخاصم و در حال جنگ را نيز شامل مي‌شود. بدين ترتيب اگر يكي از دو طرف جنگ، يكي از اين گونه مقررات جنگي را رعايت نكرد، طرف مقابل هم حق دارد آن را رعايت نكند (مصباح‌يزدي، 1382، ص 113).

3. راهبرد دفاع پيش‌دستانه11

دفاع پيش‌دستانه از جمله راهبردهاي اجبارمحور و تهاجمي در روابط بين‌الملل و ادبيات راهبردي به شمار مي‌آيد. القاي دو مفهوم متضاد دفاع ـ تهاجم در عنوان «دفاع پيش‌دستانه» باعث پارادوكس ابتدايي در تبيين آن است، ولي رويكرد تهاجمي دفاع پيش‌دستانه به دليل آغازگري حمله و اقدام به ضربه اول و ويژگي دفاعي آن در پي مسلم بودن تهديد و كشف تصميم دشمن به حملۀ قطعي مي‌باشد. راهبرد دفاع پيش‌دستانه يك راهبرد اقدامي است و زماني در دكترين امنيتي واحد مدافع گنجانده مي‌وشد كه مؤلفه‌هاي رواني و بازدارنده، به دليل تصميم قطعي واحد چالشگر، كارايي خود را از دست داده و تنش‌ها به نقطه برگشت‌ناپذير رسيده است.

1-3. دفاع پيش‌دستانه در ادبيات راهبردي

مسلم بودن تهديد يكي از اصول كانوني در راهبرد دفاع پيش‌دستانه به شمار مي‌آيد. در باور نظريه‌پردازان حقوق بين‌الملل آنچه به دفاع پيش‌دستانه مشروعيت داده و آن را در ذيل دفاع مشروع قرار مي‌دهد، مسلم و قطعي بودن حمله و اطمينان12 از تهديد قريب‌الوقوع مي‌باشد. همان‌طور كه در نمودار 3 ترسيم گرديده است، حمله پيش‌دستانه زماني صورت مي‌گيرد كه كشور مهاجم براساس دريافت خود از اقدامات دشمن يا كشور رقيب به اين نتيجه مي‌رسد كه در آينده مورد حمله قرار خواهد گرفت و براي جلوگيري از وارد آمدن ضربات و خسارات جبران‌ناپذير، كاهش ويراني‌ها و بهره‌گيري از توانمندي خود، زدن ضربۀ نخست13 لازم و اجتناب‌ناپذير است، بنابراين فوري و قطعي بودن اصل تهديد، نكته محوري در اقدام به حمله پيش‌دستانه است (يزدان‌فام، 1386، ص 385).

نكتۀ كانوني ديگر در اقدام به راهبرد پيش‌دستي، مزيت داشتن اين نوع اقدام است، يك حملۀ غافلگيركنندۀ موفقيت‌آميز، پاداش و فرصت بيشتري به همراه دارد و موجب تغيير توانمندي نظامي به نفع مهاجم (مدافع) مي‌گردد. اين نوع حمله با هدف جلوگيري از دسترسي رقيب به فرصت بيشتر براي تجهيز قوا و تحركات تهاجمي و با ارزيابي سود و زيان سياسي و نظامي در برابر حملۀ احتمالي دشمن و راه‌هاي ممكن براي مقابله با آن صورت مي‌پذيرد و در عين حال با تجاوز فرصت‌طلبانه متفاوت است، چرا كه در اقدامات فرصت‌طلبانه زمان حمله را نه اقدام احتمالي رقيب بلكه مزاياي زمان حمله تعيين مي‌كند. (يزدان‌فام، همان، ص 387)

2-3. اسلام و راهبرد پيش‌دستي

دفاع در اسلام صرفاً دفاع منفعلانه و موكول به فعليت يافتن حمله دشمن نيست، بلكه دفاع فعال اولويت غير قابل انكار در رفتار و منش دفاعي اسلام است. از اين منظر گاهي مسائل امنيتي و دفاعي، اقدامات تهاجمي را ضروري مي‌سازد، نظير مداخلات بشردوستانه كه شكل تهاجمي دارد، ولي طبيعت و منطق آن، دفاع از گروهي ستمديده به شمار مي‌آيد، بنابراين تهاجم و پيش‌دستي در جنگ، نوعي دفاع در قالب تهاجم و حمله براي پيشگيري از حملۀ دشمن است (مكارم‌شيرازي، 1385، ج 2، 145).

پيامبر گرامي اسلام در رفتار سياسي و اقدامات نظامي خود صرفاً به دفاع منفعلانه نپرداخته و اقدام به وارد آوردن ضربات پيش‌دستانه به دشمنان حكومت نوظهور خود مي‌كرد. وي از ماه‌هاي آغازين سال دوم هجري از اين طرح براي القاي اينكه هزينه‌هاي اقدامات طرف مقابل بيشتر از سودي است كه به دست خواهند آورد،‌ مانورهاي نظامي و ضربه‌هاي پيش‌دستانه را در دستور كار خود قرار داد (جهان‌بزرگي، 1378، ص 227).

3-3. تحليل راهبردي غزوات پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله از منظر پيش‌دستي

پيامبر گرامي اسلام صلي‌الله‌عليه‌وآله با توجه به مقدورات و محذورات داخلي مسلمانان و ارزيابي توانايي دشمنان جامعۀ اسلامي به طراحي و تبيين راهبردهايي براي امنيت جامعه اسلامي مي‌پرداخت. استراتژي‌هاي ايشان در سال‌هاي اوليۀ ظهور دولت اسلامي، با توجه به توانايي‌ها و امكانات اندك مسلمانان، بر راهبردهاي تدافعي تمركز داشت و اقدامات پيش‌دستانه ايشان در اين سال‌ها نظير غزوه بني قرده، بحران، ذي أمر و... با دو هدف صورت مي‌پذيرفت:

پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله از ضعف و توانايي دشمن نسبت به سپاه اسلام باخبر بود و به محض اطلاع از اقدامات تهديدآميز آنان، اقدام تهاجمي مي‌نمود تا با كمترين تلفات به ثبات سياسي و صلح و آرامش دست يابد. هدف دوم ايجاد انحراف در محاسبات دشمن بود. پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله با دفاع پيش‌دستانه، دشمنان بزرگ‌تر نظير قريش را فريب داد و از طريق عمليات ادراكي، مباني شناختي دشمن را از توانمندي مسلمانان به انحراف مي‌كشاند.

اما قوت گرفتن دولت اسلامي از طريق هم‌پيمان كردن بسياري از قبايل و گسترش شعاع اسلامي و شكست بسياري از طرح‌هاي مشركان براي مقابله با اسلام و پيروزي مسلمانان در جنگ‌هاي متعدد، موجب تغيير در رويكردهاي امنيتي پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله گرديد. آغاز اين تغيير رويكرد در پايان جنگ خندق از طرف پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله اعلام گرديد. ايشان بعد از پراكنده شدن احزاب در جنگ خندق فرمود: «الان نغزوهم و لايغزوننا»: زين پس ما با آنها مي‌‌جنگيم نه آنان با ما (مجلسي، 1403، ج 19، 209). تغيير رويكرد راهبردي پيامبر اسلام صلي‌الله‌عليه‌وآله از دفاع به تهاجم در اين فرمايش ايشان به روشني مشهود است. عمل سياسي پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله بعد از فراغت از جنگ خندق نيز نشان اين تغيير است و ايشان طبق استراتژي اعلامي خود به دفاع پيشدستانه اقدام مي‌كرد. (نك: نمودار 4)

از نبردهايي كه در حيات پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله با تكيه بر راهبرد دفاع پيش‌دستانه صورت گرفت، مي‌توان به غزوۀ ذي امر و بحران (در سال‌هاي اوليه و عدم قدرت دولت اسلامي) و غزوه بني‌المصطلق و ذات‌السلاسل (در زمان قدرت‌گيري دولت اسلامي) اشاره نمود. در اين غزوات، پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله با توجه به حتمي بودن تهاجم دشمن، به دفاع پيش‌دستانه دست مي‌زد. مزيت اين اقدام در دستيابي به امنيت و تأمين اهداف رسالت بدون درگيري ميداني يا كمترين تلفات انساني بوده است.

اين راهبرد از كارآمدترين راهبردها براي تأمين اهداف رسالت پيامبر اعظم صلي‌الله‌عليه‌وآله است. هدف ايشان رساندن پيام الهي به ابناي بشر و هدايت آنها به سمت زيست الهي ـ انساني و آزادي انسان‌ها در پذيرش و عمل به دين بود. بر همين اساس، تمامي راهبردهاي امنيتي و نظامي ايشان در جهت رسيدن به اين اهداف با كمترين درگيري نظامي و حداقل تلفات طراحي گرديده بود. مزيت راهبرد پيش‌دستانۀ پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله رسيدن به اهداف رسالت و باز شدن درهاي تبلغ دين با كمترين تلفات ميداني در دو طرف جبهه است. ايشان علاوه بر اينكه در پرتو اين راهبرد به عمر سياسي و نظامي دشمنان دولت نوظهور خود پايان داد و امنيت سرزميني خود را ارتقا بخشيد، با برچيده شدن موانع دعوت اسلامي، اصول و موازين دين الهي را به مردم آن سامان ابلاغ مي‌كرد و تهديد ايجاد شده را به فرصتي براي هدف رسالت تبديل مي‌نمود.

4. راهبرد دفاع در آستانه14

1-4. مفهوم‌شناسي و چارچوب‌شناختي

با توجه به بديع بودن اصطلاح دفاع در آستانه و نبود تعريف رسمي و روشن در ادبيات نظامي و راهبردي از تعريف آن ناگزيريم؛ «دفاع در آستانه راهبردي است كه با تهاجم خارجي در آستانه ورود به خاك كشور (مدافع) مقابله مي‌نمايد و با انتقال عمليات دفاعي (تهاجمي) به خاك دشمن ابتكار عمل را در دست مي‌گيرد».

راهبرد «دفاع در آستانه» با راهبرد «دفاع در عمق»15 با وجود تشابه ابتدايي از جهت معنا و كاركرد متفاوت است. دفاع در عمق به اتخاذ تدابير دفاعي متعدد كه در امتداد محور پيشروي دشمن در نقاط پشت سر هم ـ برخلاف فقط يك خط دفاعي ـ اطلاق مي‌گردد. اين تدابير دفاعي ضمن دفع نفوذ دشمن آنها را به نحوي فزاينده و در تدارك قبلي براي عمليات ضد حمله (پاتك) خودي تضعيف مي‌نمايد (كالينز، 1370، ص 493).

همان گونه كه در نمودار 5 ترسيم گرديده است «دفاع در عمق يكي از انواع عمليات پدافندي است كه در آن يگان‌هاي مدافع با بهره‌برداري از امتيازات منطقه و عوارض زمين، به منظور فرسوده نمودن دشمن، عمق بخشيدن به منطقه نبرد و كم كردن آسيب‌پذيري‌هاي خودي در مقابل عمليات تهاجمي و آتش‌هاي دشمن، تا عمق منطقه پدافندي و رده‌هاي متعدد و متوالي گسترش مي‌يابند. در اين نوع پدافند، علاوه بر عمليات پدافند منطقه‌اي براي حفظ مناطق حساس و يا كاناليزه كردن نيروهاي دشمن، عمليات آفندي منظم و نامنظم به خصوص عليه جناحين نيروهاي مهاجم دشمن اجرا مي‌شود و با تهيه و اجراي طرح‌هايي نظير سد و موانع، استحكامات، تشكيل هسته‌هاي مقاومت مردمي و اجراي جنگ‌هاي چريكي در قلمرو مناطق اشغال شده توسط دشمن از پيشروي و گسترش مطلوب آنها جلوگيري به عمل مي‌آيد» (www.sndu.ac.ir).

راهبرد دفاع در عمق، مدل انفعالي دفاع است و به طراحي دفاع و پدافند در خاك خودي تمركز دارد و با متغير ورود و پيشروي مهاجم در خاك خودي سنجيده مي‌شود، در حالي كه راهبرد دفاع در آستانه، دفاع فعال است و نه فقط اجازۀ تعرض به خاك خودي داده نمي‌شود، بلكه عمليات نظامي به خاك دشمن منتقل مي‌شود.

2-4. تهاجم معكوس، اصل راهبردي دفاع در آستانه

واحدهاي بين‌الملل در رويكردهاي دفاعي خود از انتخاب‌هاي استراتژيك گوناگوني بهره مي‌برند. اين تنوع انتخاب،‌ نسبت مستقيمي با اهداف، تمايلات و سياست‌هاي واحد مهاجم دارد. بدون شك نوع چالشي كه واحدي با گرايش‌هاي امپرياليستي ايجاد مي‌كند، با چالشي كه واحدي با هدف تعديل در توزيع قدرت ايجاد مي‌كند، متفاوت است؛ در نتيجه سياست‌ها و رويكردهاي مقابله‌اي (دفاعي) كه در مقابل آنها اتخاذ مي‌شود نيز متفاوت خواهد بود.

از اين منظر راهبرد دفاع در آستانه داراي تمايز جدي با سياست‌هاي متداول بين‌المللي است، به گونه‌اي كه اين راهبرد در برخورد تدافعي، تفاوتي ميان مهاجم توسعه‌طلب (امپرياليستي) و هر نوع مهاجم ديگري قائل نيست. بر اين اساس، دشمن با هر گرايش و انگيزه‌اي، حق ورود به خاك مدافع را نخواهد داشت و با او در آستانه تهاجم، مقابله خواهد شد. در راهبرد دفاع در آستانه به محض بروز علائم تهديدآفرين از ناحيۀ واحد چالشگر، تمام توان دفاعي واحد مدافع ـ نيروي انساني رزمي و تجهيزات ـ فعال مي‌شود و نه تنها اجازۀ توسعه‌طلبي در خاك مدافع داده نمي‌شود، بلكه عمليات دفاعي به شكل تهاجمي و عمليات معكوس به خانه و خاك دشمن منتقل مي‌شود (ن.ك نمودار 6).

اين راهبرد، كشانيدن جنگ به زمين دشمن ـ تهاجم معكوس ـ را يك اصل راهبردي خدشه‌ناپذير مي‌داند و اساساً با پذيرش ورود مهاجم به خاك واحد مدافع حتي در مقياس‌هاي تاكتيكي نيز مخالف است و تباين ذاتي با استراتژي‌هاي منفعلانه‌اي نظير «واگذاري زمين در مقابل خريد زمان» دارد.

دفاع در آستانه از دو مزيت عمده برخوردار است: 1. ابتكار عمل در دست نيروي مدافع قرار مي‌گيرد؛ 2. محيط داخلي از آسيب‌هاي جنگ در امان مي‌ماند. راهبرد دفاع در آستانه در كشورهايي با وسعت سرزميني اندك مزيت‌هاي فراواني دارد و ضعف‌هاي كمي آنها را جبران مي‌كند. به همين دليل در دكترين امنيتي و نظامي رژيم غاصب صهيونيستي، اصل جنگ پيش‌دستانه و جنگ در زمين دشمن از اصول ثابت تلقي مي‌شود (شعبان، 1993، ص 25).

3-4. اسلام و راهبرد دفاع در آستانه

ارزش‌هاي حياتي در اسلام به دو گروه ارزش‌هاي مادي (جان و مال و ناموس و سرزمين) و ارزش‌هاي استعلايي (اسلام و ايمان و...) تقسيم‌پذير است و در صورت تهديد بيگانگان، دفاع از آن واجب مي‌باشد. فقهاي شيعه دفاع در مقابل بيگانگان را بدون هيچ قيد و شرطي بر همگان واجب مي‌دانند. شيخ طوسي رحمه‌الله با وجود خطا و گناه دانستن جهاد بدون امام معصوم عليه‌السلام يا همراه با پيشواي ظالم، دفاع و جنگ را در آنجا كه خطري از ناحيۀ دشمن مسلمانان را تهديد كند ـ به گونه‌اي كه اصل اسلام (ارزش استعلايي) در خطر باشد يا نابودي گروهي از مسلمانان (ارزش حياتي مادي) را در پي داشته باشد واجب مي‌‌داند (طوسي، 1400، ص 290). امام خميني رحمه‌الله بيان مي‌دارد: «اگر دشمن به شهرهاي مسلمانان يا مرزهاي آنان هجوم آورد و بر اصل اسلام (ارزشي استعلايي) يا جامعۀ مسلمانان (ارزش حياتي مادي) ترسيده شود، بر مسلمانان واجب است به هر وسيلۀ ممكن از مال و جان دفاع كنند و اذن امام و نايبش نيز در اين دفاع شرط نمي‌باشد» (موسوي‌خميني، 1404 ق، ص 135).

اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام در تبيين راهبرد دفاع در آستانه مي‌فرمايد: «إغزوهم قبل أن يغزوكم، فوالله ما غزي قوم قط في عقر دارهم إلا ذلوا»: پيش از آنكه با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد. به خدا سوگند هر ملتي درون خانۀ خود مورد هجوم قرار گيرد، ذليل خواهد شد (كليني، 1407، ج 5، ص 5).

در مقياس راهبردي، تهديدات جنگ در خانه بيش از فرصت‌هاي آن است. مدافعي كه در خانۀ خود مورد تهاجم دشمن قرار مي‌گيرد، روحيۀ دفاعي خود را به سرعت از دست مي‌دهد و احساس شكست مي‌كند و همين امر تعادل تهاجم ـ دفاع را به نفع مهاجم مي‌كند و در نهايت به شكست مدافع مي‌انجامد.

از سوي ديگر، محذورات و آسيب‌هاي موجود در دفاع سرزميني اين تعادل را به نفع مهاجم رقم مي‌زند. روشن است كه مهاجم هيچ گاه به رعايت مصالح سرزمين مورد هجوم توجه ندارد و براي پيشبرد مقاصد خويش از هيچ نوع تخريبي فروگذار نيست، در حالي كه مدافع ناگزير از رعايت اين مصالح است و همين فعاليت دفاعي او را محدود مي‌كند و ابتكار عمل را به دست مهاجم مي‌دهد (مكارم‌شيرازي، 1385، ج 2، ص 149). اين در حالي است كه براساس راهبرد دفاع در آستانه، ابتكار عمل در دست واحد مدافع باقي مي‌ماند و اين وضعيت با كشاندن جنگ به خاك دشمن به مراتب تقويت مي‌شود.

اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام با اشاره به ابتكار عملي كه حفظ مرزها و ثغور را در دست دولت اسلامي قرار مي‌دهد، مي‌فرمايد: «خذوا مهل الأيام و حوطوا قواصي الإسلام»: از فرصت مناسب استفاده كنيد و مرزهاي دوردست كشور اسلامي را در دست خود نگه داريد (مجلسي، 1403، ج 32، ص 324). بنابراين براساس راهبرد دفاع در آستانه، مرزهاي كشور اسلامي، عمق استراتژيك در نظر گرفته مي‌شود و حفظ آنها همواره در اولويت نخست دولت اسلامي قرار مي‌گيرد.

رجوع به سيرۀ عملي پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله و برخورد با دشمنان اسلام، گواه اين اولويت‌گذاري دفاعي مي‌باشد. به گواهي استراتژيست‌هاي نظامي، مديريت نظامي پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله به گونه‌اي بود كه «آن حضرت جز در خارج از مدينه با دشمن نمي‌جنگيد و به محض اطلاع از قصد دشمن براي هجوم به مدينه، قبل از اينكه دشمن از سرزمين خود حركت كند، در حمله به او پيش‌دستي مي‌كرد» (وَتْر، 1374، ص 164). نبرد پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله با يهوديان خيبر، لشكر متحد مشركان در خندق و دولت ـ قبيله‌هاي بني‌المصطلق، بحران، ذي أمر... در داخل شبه جزيره عربستان و جنگ موته و تبوك در مرزهاي امپراطوري روم از منظر راهبردي دفاع در آستانه قابل تحليل است.

از شيوۀ رفتاري پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله در گزارش‌هاي تاريخي فوق و نيز برخي غزوات پيش‌گفته به دست مي‌آيد كه دولت اسلامي براي دفاع از موجوديت سرزمين‌هاي اسلامي در مقابل تهديدهاي فراسرزميني، بايد با تعريف حداكثري از عمق استراتژيك جغرافيايي، راهبرد دفاع در آستانه را براي دستيابي به اين هدف عملياتي سازد.

نتيجه‌گيري

از بررسي و تجزيه و تحليل داده‌هاي موجود در گزاره‌هاي ديني، سيره و رفتار عملي و حكومتي پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله و برداشت انديشمندان به وجود يك نظام سياسي جامعه در اسلام مي‌توان رسيد. پي‌ريزي نظام سياسي مورد نظر، از گذشته تاكنون، با تعارضات و تنش‌هايي از ناحيۀ قدرت‌هاي معارض مواجه بوده است و امنيت‌سازي از دغدغه‌هاي اساسي نظام سياسي اسلام به شمار مي‌آيد. در گفتمان اسلامي در كنار راهبردهاي بلندمدت و گسترش ايمان ايمني‌ساز از راهبردهاي كوتاه‌مدت نيز براي امنيت‌سازي بهره برده مي‌شود. اين راهبردها از تنوع و گوناگوني برخوردارند و با توجه به نوع تهديد اجرا مي‌شوند. درست است كه اصل محوري در آيين توحيدي اسلام استفاده از راهكارهاي مسالمت‌آميز و همكاري‌جويانه است، ولي براساس اصل فطري دفاع، راهكارهاي مقابله‌جويانه، به آخرين مرحله دفاع براي نابودي عوامل تهديدكننده، نيز توصيه گرديده است.

با وجود ادعاي برخي كشورها و تئوري‌پردازان مبني بر گذر از امنيت سخت و متصلب و ترسيم راهبردهايي در حوزه امنيت نرم، واقعيت‌هاي جهاني و رفتارهاي برتري‌طلبانه دولت‌هاي سلطه‌گر همچنان نشان اهميت راهبردهاي متصلب براي تهديدزدايي از ناحيه فراسرزمين مي‌باشد. قدرت نظامي، به عنوان يكي از عوامل به وجودآورنده و افزايش‌دهنده قدرت ملي، همواره هستۀ مركزي در تفكر راهبردي كشورها بوده است و غفلت از آن كاهش قدرت ملي و افزايش تهديدها را در پي دارد.

راهبردهاي متصلب در اين نوشته در عين دارا بودن ويژگي‌هاي ظاهري سخت، عيني و فيزيكي، با گذر از پوسته سخت امنيت، در جهت راهكارهاي مسالمت‌جويانه عمل مي‌نمايد و در خور پيگيري در نظام‌هاي دفاعي گوناگون از جمله دفاع غير تحريك‌آميز16 و رويكردهايي نظير ديپلماسي دفاعي است.

پي‌نوشت‌ها:

1. Methodological Pluralism.

2. Content Analysis.

3. Deterrence Strategy.

4. Negative Reward.

5. Power Progection.

6. Defense Diplomacy.

7. Fear.

8. Existential Threat.

9. Retaliation Strategy.

10. «و إذا حييتم بتحيه فحيوا بأحسن منها أو ردوها»: هر گاه بر شما تحيت و سلام گويند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهيد يا (لااقل) به همان گونه پاسخ گوييد. (نساء: 86)

11. Preemptive Defense Strategy.

12. Certainty.

13. Striking First.

14. Defense ni Threshold Strategy.

15. Defense in Depth.

16. Non Provocative Defence.

منابع:

ـ اسكندري، محمدحسين، قاعدۀ مقابله به مثل در حقوق بين‌الملل از ديد اسلام، قم: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1376.

ـ بيليس، جان و ديگران، استراتژي معاصر: نظريات و خط‌مشي‌ها، ترجمۀ هوشمند ميرفخرايي، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين‌الملل، 1373.

ـ جهان‌بزرگي، احمد، ‌امنيت در نظام سياسي اسلام، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشۀ اسلامي، 1387

ـ حر عاملي، محمدبن‌حسين، تفصيل وسائل‌الشيعه، ج 29، قم: مؤسسه آل‌البيت عليه‌السلام، لإحياء التراث، 1416ق.

ـ‌حمزه‌پور، علي، راهبردهاي امنيتي: سياست‌هاي خارجي جمهوري اسلامي ايران، تهران: سازمان انتشارات پژوهشكده فرهنگ و انديشه اسلامي، 1390.

ـ روسو، شارل، حقوق مخاصمات مسلحانه، ترجمۀ سيدعلي هنجني و شيرين نيّرنوري، ‌تهران: دفتر خدمات حقوقي بين‌المللي جمهوري اسلامي ايران، 1369.

ـ سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، ج 1، قم: دانش اسلامي، 1363.

ـ سرخسي، محمد بن احمد بن ابي‌سهل، المبسوط، ج 26، بيروت: دارالمعرفه، بي‌تا.

ـ سوزنچي، حسين، معنا، امكان و راهكارهاي تحقق علم ديني، تهران: پژوهشكده‌ي مطالعات فرهنگي و اجتماعي، 1388.

سيف‌زاده، سيدحسين، نظريه‌پردازي در روابط بين‌الملل، مباني و قالب‌هاي فكري، چ 4، تهران: سمت، 1383.

ـ شعبان، احمدبهاءالدين، الإستراتيجيه العسگريه الإسرائيليه عام 2000، ط 1، مصر: سينا للنشر، 1993 م.

ـ صدوق، ابن بابويه محمدبن‌علي، من لايحضره الفقيه، ط 2، بيروت: دارالاضواء، 1413 ق.

ـ طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي‌همداني، ج 2، تهران: كانون انتشارات محمدي، 1363.

ـ طبرسي، حسن‌بن‌فضل، مكارم‌الاخلاق، قم: الشريف‌الرضي، 1412ق.

ـ طوسي، محمد بن‌ حسن، النهايه في مجرد الفقه و الفتاوي، ط 2، بيروت: دارالكتب العربي، 1400 ق.

ـ طوسي، محمدبن‌حسن، التبيان في تفسير القرآن، ج 3، بيروت: دار إحيا التراث العربي، [بي‌تا].

ـ عبدالله‌خاني،‌ علي،‌ تروريسم‌شناسي، تهران: موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين‌المللي، ابرار معاصر، 1386.

ـ قرشي، سيدعلي‌اكبر، قاموس القرآن، ج 6، چ 12، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1376.

ـ قمي، علي‌ابن‌ابراهيم، تفسير القمي، ج 1، بيروت: مؤسسه الأعلمي للمطبوعات، 1412ق.

ـ كالينز، جان ام، استراتژي بزرگ:‌ (اصول و رويه‌ها)، ترجمۀ كورش بايندر، چ 3، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي، 1373.

ـ كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تحقيق: علي‌اكبر غفاري و محمد آخوندي، ج 5، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1407 ق.

ـ لك‌زايي، نجف، «امنيت از ديدگاه آيۀ‌الله جوادي‌آملي»، فصلنامه اسراء، ش 7، 1390.

ـ ليثي الواسطي، علي بن محمد، عيون‌الحكم و المواعظ، چ 1، قم: دارالحديث، 1376.

ـ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار عليه‌السلام، ج 32، بيروت: دار إحياء التراث العربي، 1403 ق.

ـ مراديان، محسن و ديگران، «شاخص‌هاي امنيت خارجي جمهوري اسلامي ايران»، فصلنامه راهبرد دفاعي، س 9، ش 33 تابستان 1390.

ـ مصباح‌يزدي، محمدتقي، جنگ و جهاد در قرآن، تحقيق: محمدحسين اسكندري، چ 1، قم: مركز انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1382.

ـ معطوف، لوس، المنجد في اللغه، بيروت: دارالمشرق، [بي‌تا].

ـ معين، محمد، فرهنگ معين، تهران: اميركبير، 1366.

ـ مكارم‌‌شيرازي ناصر و ديگران، تفسير نمونه، ج 6، چ 3، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1386.

ـ ـــــــــــــ، پيام امام اميرالمؤمنين عليه‌السلام، ج 2، تهران: دارالكتب الإسلاميه، 1385.

ـ موسوي‌الخميني، روح‌الله، زبده الأحكام، تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1404 ق.

ـ نجفي، محمدحسن، جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام، ج 42، تهران: چاپخانۀ اسلاميه، 1365.

ـ وتر، ضاهر، مديريت نظامي در نبردهاي پيامبر اكرم صلي‌الله‌عليه‌وآله، ترجمه اصغر قائدان، تهران: صرير، 1374.

ـ هاشمي‌رفسنجاني، اكبر و ديگران، تفسير راهنما، ج 6، چ 3، قم: مركز چاپ و انتشارات دفتر تبليغات، بوستان كتاب، 1386.

ـ هونتزينگر، ژاك، درآمدي بر روابط بين‌الملل، ترجمۀ عباس آگاهي، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي، 1368.

ـ يزدان‌فام، محمود، «نقد و بررسي كتاب: ضربۀ نخست، حملۀ پيش‌دستانه و پيشگيرانه در سياست امنيت ملي آمريكا»، فصلنامه مطالعات راهبردي، ش 36، تابستان 1386.

- George, Alexander L. and Richard Smoke; Deterrence in American Foreign Policy: Theory and Practice; New York: Columbia University Press, 1974.

- Jervis, Robert; "Deterrence Theory Revisited", World Politics: xxxl.April 1979.

- Robert I. Bledsoe and Boleslaw A. Boczek, The International law Dictionary England: Oxford, 1987.4.www.sndu.ac.ir

ش.د910041ف